هنر سرانگشتان کوچک تو
کلاس سفالت هم تموم شد و با یه کوله بار تجربه های جدید برگشتی خونه... تجربه شیرینی بود برات و خیلی دوست داشتی. با دستای کوچولوت با تمام توانت گِل رو ورز میدادی و یه اثر هنری خلق میکردی و کلی ذوق میکردی و سریع میگفتی مامان زود عکس بگیر برای بابا هم ببرم... هرچند همیشه هم مامان فراموشکارت یادش میرفت دوربین با خودش بیاره و با موبایل عکس میگرفتم ولی باز همین هم غنیمتیه چون روز آخر که میخواستیم کارهاتو بیاریم چندتاییشون نبودن و انگار بچه های دیگه اشتباهی برده بودن یا شایدم شکسته بوده .خیلی روزها همراهت بودم و یه گوشه ای این تلاشت رو به تماشا مینشستم و کلی تو دلم قربون صدقه ات میرفتم.... ببین هنر دستاتو سفالگر کوچک من: اینا نمونه ای از کا...