بامزه گی های تو
با کلی خواهش و تمنا ازم خواستی ازبین سی دی هات یکی رو انتخاب کنم تا ببینی،میخواستی به سلیقه من باشه و همه اش میگفتی هرچی بذاری من نگاه میکنم... از بین سی دی هایی که یا توت فرنگی کوچولو بود یا دورای ماجراجو که دیگه شنیدن صداشون هم حالم رو بد میکنه یکی از سی دی های تام و جری و انتخاب کردم و دادم دستت و گفتم اینو بذار منم باهات نگاه میکنم... قبول کردی و تا من رفتم توی آشپزخونه و اومدم دیدم باز توت فرنگی کوچولو رو گذاشتی و میگی من حس کردم این قشنگتره شما برو به کارت برس!!!
مثل روزای دیگه موقع کلاس رفتن کرم ضد آفتابت رو زدم و راهی شدیم موقع برگشت به پارک که رسیدیم خواستی بری بازی کنی سر ظهر بود و گفتم مامان الان بری سرسره بازی میسوزی آخه سرسره داغه... برگشتی گفتی نه !! یادت نیست من کرم آفتاب زدم!!!!
از کلاس اومدی بیرون بهت آب خنک دادم خوردی و گفتی آخیش چقدر خنک بود !! یه کم جلوتر به سوپر رسیدیم با لوندی خاص خودت گفتی: الان که فکر میکنم آبش خیلی خنک نبود !!!! میشه یه خوراکی خنک برام بخری ؟مثلا بستنی!!!!!