قد میکشی به سوی نور
میخوام این لحظه رو ثبت کنم تو دفتر خاطراتت: امروز 30 مهر ساعت 3 بعد از ظهر اومدی با خوشحالی صدام کردی و گفتی: مامان نگا کن دستم مییسه که چراغ رو شوشن کنم!!!!!!! و من چه سرمست بودم از اون ذوقی که توی چشمات بود و با نگاهت میرقصید. برای اولین بار بی واسطه صندلی و آغوش ما دستت رو به کلید چراغ رسوندی و اونو روشن کردی.حالا دیگه هم میتونی خودت درها رو باز و بسته کنی و هم چراغها رو روشن کنی. آرزو میکنم همیشه روی پای خودت بایستی و چیزایی که میخوای به دست بیاری دختر پرتلاش من ...