صبح جمعه و برف بازی
وقتی یه دختر کوچولو داری که دلت میخواد همیشه شاد باشه و صدای خنده هاش وجودت رو پر کنه،دیگه درس و کار معنایی نداره. به بهونه برف قشنگی که پنج شنبه شب غافلگیرانه بر سرمون بارید و بعد ازمدتها دلمون رو شاد کرد. صبح جمعه 3تایی زدیم بیرون به عشق برف بازی.. چه کیفی کردیم کنار هم و چقدر خندیدیم. یسنای کوچک من با دستای کوچیکش برف رو گوله میکرد و پرت میکرد. ما هم میرفتیم جلوش می ایستادیم تا اون گوله برفش بهمون بخوره و کلی بخنده. آدم برفیی که بیشترش رو محمد درست کرد رو اینقدر دوست داشت که وقتی میخواستیم برگردیم هی میگفت آدم برفی تنها میمونه گریه میکنه بمونیم پیشش. همیشه بخند نازنینم که دلم بنده به خنده های تو!!! بفرمایین برف بازی!!! &nbs...