یسنایسنا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

یه دنیا یه یسنا

اولین کاردستی

1391/9/2 0:43
نویسنده : مامان الهه
678 بازدید
اشتراک گذاری

چندشب پیش موقع غروب خوابت گرفت و خوابیدی. واسه همین آخر شب دیگه نمیتونستی بخوابی و شارژ و پر انرژی بودی و همش میخواستی بازی کنی. یکی دو روز قبلش قیچی رو واسه اولین بار دادم دستت تا مهارت قیچی کردن و پیدا کنی تا یواش یواش بتونیم باهم کاردستی درست کنیم..چقدر دیدن تلاشت واسه باز کردن قیچی و بریدن کاغذ دیدنی بود. همونی که عکسش رو گذاشتم واست توی پست قبلی. اون شب ازم خواستی بریم تو اتاقت و ماسک درست کنیم و من هم با خوشحالی این دعوتت رو پذیرفتم.دلم غنج میرفت که با تو بشینم و یه چیزی درست کنم و من کیف کنم از دیدن تلاشت واسه یادگرفتن چیزای جدید. با هم رفتیم و قیچی و چسب و مقوا اوردیم و نشستیم به کار کردن. چقدر از چسبوندن و قیچی کردن خوشحال بودی و من از تو بچه تر نشسته بودم پای کاغذبازی که نتیجه اش شد این ماسکی که میبینی به تاریخ نیمه شب دوشنبه 29 آبان

اولین ماسک دست ساز یسنا

ببخش دیگه هنر مامانت دیگه بیشتر از این نبود. از بچگی هم نقاشیم خوب نبود دیگه مامانی . این یعنی یه شیره، یالش رو که بانارنجیه خودت بریدی و بعد دیگه دستت خسته شد از قیچی کردن ، کار چسب زدن رو به عهده گرفتی و چه خوب هم میچسبوندی عزیز دلم.

قبل از این که بخوایم ماسک بسازیم گفتی: مامان عکس نگیریا!!! ولی وروجک من آخه مگه میشه از اولینهات عکس نگیرم عزیزم!! هر چند بعدش خودت ازم خواستی و رفتم دوربین رو آوردم ولی خوب نذاشتی از مراحل کارت عکس بگیرم دخترکم.

یه چیز دیگه هربارکه قیچی رو باز میکردی میگفتی قیچی داره میخنده. ایشالاه همیشه زندگی به روت بخنده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

سمی مامان امیرین
2 آذر 91 10:40
خیلی هم کاردستیش قشنگ مامان هنرمند
رضوان مامان رادین
2 آذر 91 11:42
چه شیر خوشگلی.مخصوصا یالش... آفرین یسنا جونی.
رضوان مامان رادین
2 آذر 91 22:56
سلام عزیزم ما شنبه ظهر نذری داریم.اگه شما اراک هستید .بگین آدرس بدم
شهره مامان مینو
3 آذر 91 2:01
چه قشنگ بود تعبیر خندیدن قیچی... انشالله... کارتون هم عالی بود...
مامان پارمیس
3 آذر 91 10:25
وای چه آقا شیره خوشگله. خوشگل تر اینکه یسنا جون اونقدر خانوم شده که کاردستی درست میکنه. آفرین به این مامان با ذوق. آفرین به این دختر دقیق. ایشالا همیشه خندون باشید.
مامان آرین
4 آذر 91 0:15
عزیزدلم خیلی هم کاردستی خوشگلیه.آفرین مامانی والبته هزاران آفرین به یسناجونی
مامان مهبد كوچولو
6 آذر 91 14:13
چه شير خوشگلي شده يسنا جونم . آفرين به اين مامان با حوصله و يسناي هنرمند


مرسییی
مامان آراد(خاطره)
6 آذر 91 20:49
واییییییییییییییییییییی....خیلی قشنگه...
آفرین دخمل هنر مند....
بوسسسسسسسسسسسسسس
ولی خودمونیما نقاشیت حرف نداره مامانی


مرسیییییییییییی نقاشیم که خودش گویای همه چیز هست ولی باز ممنونم از تعریفت
مامان نیایش
6 آذر 91 23:11
قربون این مامانی ودخملی هنرمند خیلی قشنگ بود عجب شیری هم شده خیلی جزبه داره همیشه لبات خندون


سلام
راست میگی؟ خیلی پرجذبه شده؟ فدات که قشنگ نگاه میکنی
مامانی درسا
7 آذر 91 2:08
وای خدا چه کیفی داره ...... مامانی ودختری با هم ...... مامانی چه قشنگ باشه و چه ...... شما با عشق اینو واسه دخمل درست کردی یه دنیا میارزه .....بفرما خصوصی


ممنونم ازت مامانی درساو اومدم با سرعت نور
مامان نيروانا
7 آذر 91 7:22
واي چه جالب! منم اين چند روزه هي به نيروانا ميگم بريم كاردستي درست كنيم و ميرم بگردم قيچي مخصوصش رو پيدا كنم كه فقط كاغذ ميبره، پيدا نميكنم، پروژه كنسل ميشه و باز يه روزه ديگه همين دور تكرار ميشه. دعا كن بتونم پيداش كنم حداقل برا تزئينات تولدش يه كاري با هم انجام بديم اين شكلي كه مام كيف كنيم هزار تا. الهه جون شكسته نفسي ميكنيا،‌ شير به اين خوشگلي و خوش آب و رنگي كي ديده تا حالا! مگه چشه؟ خيلي هم قشنگه، خوش بحال تو و يسنام كه همچين لحظه هاي قشنگي رو گذروندين. بوس آبدار براي دو تا نازنينم


کاش اینجا بودین تا با هم یه کارددستی خوشگل درست میکردیم. میدونم که یه تولد واسه نیروانا میگیری رویایی.فریبایی دیگه.فدای نگاه قشنگت
مامان متین
7 آذر 91 10:43
ماشالله ماشالله .چه کاردستی خوشگلی درست کردی خاله جون .آفرین.


مرسی خاله
مامان متین
7 آذر 91 18:45
سلام .آپم.وقت کردی سری بزن.
مامی یلدا
8 آذر 91 13:54
سلام گل دختر
ان شاله عکس دانشگاه رفتن رو و پروژهات رو ببینم
چه مامان هنرمندی داری


سلام خاله جون ممنونم از شما. خاله مامانم میدونه که هنری نداره اینقدر چوبکاریش نکن دیگه
♥ الهه مامان روشا جون♥
8 آذر 91 15:06
الهه جون این که تونستی لبخند رو مهمون لبای قشنگ یسنا جون کنی پس مطمئنا بهترین و زیباترین نقاشی رو کشیدی.
اگر این شیر رو بهترین نقاش دنیا کشیده بود واسه دخملی انقدر جالب و خوشگل نبود که مامان الهه اش با دستای پر مهرش یه شیر واسش کشیده.
یسنا جون قربون اون کلمات و جمله بندی قصارت بشم.قیچی واسه اینکه تو دست شما بوده داشته میخندیده.


وای نمیدونی چقدر خوشحال شدم از این همه تعریف. ولی خودمونیم نقاشیم اصلا تعریف نداره قبلا هم یه پست گذاشته بودم واسه نقاشی.
میدونی خاله الان وقتی نگاه میکنم به قیچی میبینم راست میگه یسنا قیچی داره میخنده...
عرفان
16 آذر 91 22:28
چرا حالا نصف شب


همینو بگو خاله جون!!!!!!!!!