یسنایسنا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

یه دنیا یه یسنا

دلتنگی

1391/9/7 2:22
نویسنده : مامان الهه
527 بازدید
اشتراک گذاری

میخوای بری حرفی نداری اشکهات دارن جار میکشن

رفتن همیشه پر غمه انگار دارن داد میکشن

آی نمیدونی دل آدم رو چه میشکونیی

خودت بهتر از هرکی میدونی که بارون پاییز میسوزونه دل آدما رو

 وقتی چشت پاییز میشه     باغ دلت گلریز میشه  

 تصویر غم میشینه تو چشم سیاهت

وقتی چشمت لبریز میشه    اشکهای تو آویز میشه       

دونه دونه میچکه از چشم سیات

نمیدونی دل آدم رو چه میشکونی  

خودت بهتر از هرکی میدونی     که بارون پاییز میسوزونه  دل ادمارو

تعریف حس غریب دلتنگی موقع خداحافظی برای چشمان پر از بغض و اشکت کار سختی بود وقتی درونم آشوبی بود. وقتی از اصفهان برمیگشتیم و  تو ماشین بودیم و بهونه میگرفتی بهت گفتم که میدونم دلت تنگ میشه واسشون ولی خیلی زود برمیگردیم و میبینیمشون. حسی که داری رو بهش میگن دلتنگی . اونوقت آرومتر شدی و گفتی دلم تنگ میشه و یواش یواش خوابت برد و تازه اونموقع اشکهای من آویز شدن...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

مامان نيروانا
7 آذر 91 7:26
اي من فداي اون چشا و اشكا برم الهي! چه قشنگ دلتنگي رو نوشتي الهه جون، اين ترانه رو خيلي دوست دارم عزيزم. حالا ببين كه يسنا از اين به بعد براي عالم و آدم احساس دلتنگي كنه و هي بگه و هي بگه. الهي هيچوقت دلتنگ نباشين. ميبوسمتون. دلمون تنگه براتون نازنينا


نمیدونی چقدر سخت بود فریبا جان
سارا مامان آرام
7 آذر 91 8:42
آخی عزیزم چه پست غمگینی همیشه دور شدن و جدایی سخته ولی این امید دیدار دوباره دل آدم رو گرم میکنه و امید رو به زندگی برمیگردونه
مامان نیایش
7 آذر 91 9:22
سلام یسنا جون . قربون دلتنگیت خاله . هیچ وقت غم توی دل کوچولوت نشینه عزیزم.
مامان مهبد كوچولو
7 آذر 91 9:33
سلام . نميدونم چي بگم كه دل تنگت وا بشه ، ولي بدون تنها نيستي ما هميشه كنارتيم


قربون تو مهربونم
مامان هامان
7 آذر 91 10:27
سلام عزیزم ممنون که به ماسر میزنی خیلی گرفتارم خیلی خودمو درگیر کردم کار و خونه داری و درس و.... همه چیز با هم قاطی شده برام دعا کن از دلتنگیها هم نگو که اون هم قصه خودشو داره از تنهایی و غربت و... فکر کنم همه ما یه جورایی مثل هم هستیماز این خشنودم که دوستانی چون شما ها درکنارم هستین


میدونی اگه این دوستیها نباشن که دیگه هیچی ازمون نمیمونه. دعا میکنم همه کارهات خوب پیش بره رز عزیزم
رضوان مامان رادین
7 آذر 91 10:46
وای از دلتنگی نگو که داغونم.
خیلی دلم تنگه .باورت میشه وقتی اینجام دلم واسه کوچه پس کوچه های اراکم تنگ میشه.
ای کاش تو غربت نبودیم.
الهه جون برو خصوصی


این غربت هم عالمی داره
رضوان مامان رادین
7 آذر 91 10:49
عزیزم اون کامنتو قبلیو تایید نکن .ممنون


به روی چشم عزیزم
منا مامان یسنا
7 آذر 91 12:11
الهی قربون دلتنگیت برم عزیزدلم.ممنون که به وبلاگم اومدین


ممنونم
نازنین (مامان ثنا)
8 آذر 91 10:29
چه قشنگ دلتنگی رو به یسنا یاد دادی الهه جون.
فدای دلتنگیش ولی بچه ها خیلی زود همه چیزو فراموش میکنن


میدونی یادشون نمیره خوب خودشون رو با شرایط جدیدوفق میدن عزیزم
مامان محمدرهام جون
8 آذر 91 10:48
الهی بمیرم برای دلتنگ فرشته نازم،ان شالله این فاصله ا بترکن که دل گلمو غصه دار کردن


از دست تو!!!ان شالله بترکن....
مامان آبتين
8 آذر 91 13:40
سلام عزيزم
نبينمت غمگين!
منم دلتنگ شدم !يسنا جان راببوس


سلام ببخش بر من مامان مهربون آبتین
سمی مامان امیرین
8 آذر 91 13:57
امان از دلتنگی...
نمیدونستم دور از شهرت زندگی میکنی!!!


امان...
مامان پارمیس
8 آذر 91 14:43
میدونم حس خوبی نداشتی ولی ایت هم تبریک داره. دختر کوچولوت اونقدر بزرگ شده که حس دلتنگی رو بهش معرفی کردی. قربون دل دریاییش که واسه عزیزاش تنگ شده. ببوسش


خیلی حس بدیه وحیده جان ولی خوب به قول تو این یعنی بزرگ شدن و رشد یافتن.
♥ الهه مامان روشا جون♥
8 آذر 91 15:01
سلام الهه جونم.خوبید؟یسنای عزیزم خوبه؟
خیلی با خوندن پستت ناراحت شدم.همیشه لحظه ی دیدار آدم رو بی تاب میکنه و گرمای وجودش رو دو چندان و ذوق و اشتیاقی وصف نشدنی سرتاسر وجود آدم رو میگیره ولی برعکس لحظه ی جدایی سخت ترین لحظه است به خصوص وقتی که ادم از خونواده اش جدا میشه.
این جزئی از زندگی تو غربته.ولی عوصش همیشه کلی حرف دارید که واسه هم بزنید .همیشه از گرمای تنشون تا مدتها انرژی میگیرید ما که همش پیش همیم هر روز که همدیگه رو بقل نمیکنیم و ببوسیم.مال شما یه لطف دیگه ای داره.

سلام الهه عزیزم.از وقتی یسنا به دنیا اومده این لحظه جدایی سختیش چندبرابر شده ولی همیشه به شوق دفعه بعد لحظه ها رو طی میکنم. ببخش که ناراحتت کردم اصلا دلم نمیخواست از این لحظه ها بنویسم ولی اینبار یسنا خیلی دلتنگی کرد واسه همین نوشتم. ببخش بر من الهه مهربونی

خاله نسرین
8 آذر 91 22:40
عزیز دل خاله، دل ماهم واست تنگ میشه همیشه
مامان نیایش
9 آذر 91 10:45
نبینم دلتنگ باشی عزیزم ولی خب یه حس اجتناب ناپذیره دیگه برای همه اونایی که دوستشون داریم دلتنگیم و این قشنگه
مامان آرین
16 آذر 91 15:02
قربون اون دل کوچولو وپاکت برم.الهی هیچوقت دلتنگ نباشی عزیزم.


فدای تو