صبح جمعه و برف بازی
وقتی یه دختر کوچولو داری که دلت میخواد همیشه شاد باشه و صدای خنده هاش وجودت رو پر کنه،دیگه درس و کار معنایی نداره. به بهونه برف قشنگی که پنج شنبه شب غافلگیرانه بر سرمون بارید و بعد ازمدتها دلمون رو شاد کرد. صبح جمعه 3تایی زدیم بیرون به عشق برف بازی.. چه کیفی کردیم کنار هم و چقدر خندیدیم. یسنای کوچک من با دستای کوچیکش برف رو گوله میکرد و پرت میکرد. ما هم میرفتیم جلوش می ایستادیم تا اون گوله برفش بهمون بخوره و کلی بخنده. آدم برفیی که بیشترش رو محمد درست کرد رو اینقدر دوست داشت که وقتی میخواستیم برگردیم هی میگفت آدم برفی تنها میمونه گریه میکنه بمونیم پیشش.
همیشه بخند نازنینم که دلم بنده به خنده های تو!!!
بفرمایین برف بازی!!!
بابایی مهربون دستای دخترش رو ها میکنه که گرم بشه
فدای خنده هات!!!
یسنا میگفت آدم برفی گوش نداره دارم سعی میکنم با سنگریزه واسش گوش بذارم.
سوال نوشت: یسنا تو تمام نقاشیهاش که از آدم میکشه تمام اجزای صورت به خصوص گوش رو حتما باید بذاره. حتی اگه یه جایی یه شکلی رو به آدم تعبیر کنه میگرده دنبال گوشهاش. نمیدونم تفسیر نقاشیهاش چی میشه ولی اگه شما دوست جونیام تفسیر نقاشی میدونین میشه راهنماییم کنید ؟ممنونم