شیرین زبون مامان
گل خوشبوی مامان!! دیگه خیلی باید مراقب رفتار و حرکاتم باشم کاملا داری الگو برداری میکنی و هر دفعه مامان رو با جمله هات سورپرایز میکنی. امشب با عمو و مادر و عمه رفتیم پارک تا شما بچه ها وقت بیشتری واسه بازی تو هوای آزاد داشته باشین هم ما بزرگترها دور هم بشینیم و به دور از تلویزیون که این روزها شده بلای هر خونواده ای راحت و بی دردسر حرف بزنیم. وقتی رسیدیم زنعموی مهربونت بردت محوطه بازی بچه ها و باهات بازی کرد وقتی برگشتین قیافه زن عمو دیدنی بود از دست تو وروجک. گویا خواسته بوده که دستت رو بگیره و از توی چمنها برین به سمت وسایل بازی که گفتی موتور نمیاد که؟؟؟ وقتی رسیدی به جایی که دیدی موتور رد میشه دستت رو دادی . گفتی حالا دستمو بگیر!
امشب موقع خواب پای من خورد به تخت و درد گرفت گفتی مامان پات اوخ شد؟ میخوای بریم آقای دُ تُر!! خوب چرا مُباظب نبودی اسکال ندایه بخوابی خوب میشه!!
این چند وقت که اذیتهات بیشتر از حد شده بود مجبور شدم از قهر و آشتی استفاده کنم میدونم اشتباه کردم ولی خوب مجبور شدم دیگه مامان ببخش عزیزم. الان وقتی حتی یه اخم کوچولوت میکنم سریع میای بوسم میکنی و میگی مامان آستی؟؟؟(آشتی) اهر نکن گیده(قهر نکن دیگه). ببخش عزیزکم که با این کارم ذهن کوچولوت رو درگیر کردم. بعضی وقتها خودت بی هیچ دلیلی قهر میکنی و یعنی گریه میکنی که من نازت رو بکشم وقتی میگم چرا مامان قهر کردی چیزی نمیگی و خودتو لوس میکنی بعد یکی دو دقیقه میگی مامان من گیده آستیم!!!(من دیگه آشتیم)
این یک ماهی که گذشت سه تا از دندونای آسیابت سر زدن و خودشون رو نشون دادن.خدا رو شکر خیلی اذیت نشدی گلم ولی فکر کنم بدقلقیهات به خاطر این سه تا مهمونت هم بوده.
عاشقتم عزیزم وقتی که دارم قرآن میخونم میگی مامان گُگان میخونی؟؟ نسنا هم اجازه میدی گُگان بخونه خوایش میکنم.اون لحظه است که میخوام درسته قورتت بدم.وقتی نماز میخونم میای پیشم میگی نسنا هم میخواد نماز بوخونه. بعد هم مهر و جانمازت رو میذاری پا به پای من نماز میخونی هرکاری من میکنم انجام میدی. عاشق سجده رفتنهاتم که کاملا دراز میکشی روی زمین و مهر رو بوس میکنی دخترکم
راستش این چند وقت خیلی در مورد اینکه باهات زبان دوم کار کنم یا اینکه خوندن کلمات فارسی رو شروع کنم فکر کردم. هر روانشناس و کارشناسی هم خدا رو شکر مثل هم فکر نمیکنن و نظراشون شبیه به هم نیست. یادگیریت الان خیلی خوبه به محض اینکه یه شعر رو واست میخونم بار دوم باهام تکرار میکنی. حیفم میاد از این استعدادت استفاده نکنم. از یه طرف هم میترسم که اگه باهات زبان دوم کار کنم یا اینکه خواندن فارسی بهت یاد بدم بعد که بزرگ شدی زده بشی و دیگه دوست نداشته باشی.
به هرحال یسنای من هر چی باشی و هر چیزی که بلد باشی و نباشی تو گل خوشبوی مامان هستی و گل خوشبوی من باقی میمونی.