یسنایسنا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

یه دنیا یه یسنا

درد دل مامانی

1393/2/17 15:00
نویسنده : مامان الهه
349 بازدید
اشتراک گذاری

این روزا تمام درگیری ذهنیم این شده که چطور باهات رفتار کنم که تو نق نزنی... آره مامانجون اینقدر نق میزنی که خیلی وقتها عصبیم میکنی... اصلا نمیخوام سرت داد بزنم ولی اینقدر نق میزنی که  صبر مامان تموم میشه و تا صدام بالا نره ول نمیکنی... سرهرچیز کوچیکی بهونه میگیری و شروع میکنی... مثلا چرا کتابم کج شده! چرا مدادم نوکش شکسته!! چرا آب کم ریختی!! چرا زمین کجه!!اینو بخر و اونو بخر!! کاش اونو میخریدی!! وایییی بعضی وقتها سرگیجه میگیرم از این همه نق زدن و غرغرکردن....دیروز یه کم کمتر اذیت کردی و به خاطرش امروز برات یه قمقمه گرفتم که مربی مهدت از طرف فرشته ها بهت جایزه بدن و بگن به خاطر این بوده که تو کمتر اذیت کردی. نمیدونم حالا جواب میده یا نه ولی من امیدوارم.. نیاز به مشاور دارم شدیدا....امروز با مربیت هم که صحبت کردم میگفت توی مهد هم همش میگی خسته شدم و هنوز کاری که بهش میدم تموم نشده میگه من خسته شدم چیکار کنم ؟ یا حوصله ام سررفته !!! خیلی برام عجیبه این رفتارات.. میگفت نقاشیای خیلی خوبی میکشی خیلی واضح و تمیز ولی خیلی وقته توی خونه نقاشی نمیکشی... چرا، نمیدونم وقتی میگفت نقاشیهای خوبی میکشی دلم گرفت که من خیلی وقته نقاشیهات رو ندیدم... اصلا نقاشی کشیدن توی خونه سرگرمت نمیکنه.. حتی رنگ کردن رو هم دوست نداری و وقتی یه نقاشی رو میدم رنگ کنی آخرش باید خودم بشینم رنگ کنم وگرنه هی نق میزنی که زیاده خسته شدم خودت رنگ کن و حتما هم باید رنگ بشه...نمیدونم دیگه چکار باید بکنم که این اخلاقت رو از سرت بندازم.... نق زدن زیاد خودت رو هم خسته میکنه. جمعه پیش هم که با دوستان بیرون بودیم و چندتا بچه همراهمون بود، تو از همه اشون بزرگتر بودی ولی تنها بچه ای که هر چند دقیقه یه بار میگفت خسته شدم و بریم و گریه میکرد تو بودی مادر جان...فکر کن توی پارک با کلی وسیله بازی و سرگرمی چرا باید همه اش بگی خسته شدم و بریم خونه!!!!نه به خودت خوش گذشت و نه گذاشتی به چشم من بیاد...خیلی سردرگمم خیلی...

پسندها (3)

نظرات (15)

مامان مهدیه
17 اردیبهشت 93 15:01
اي جانممممم !!! اگه احتياج به مشاوره داري شماره يه مشاوره خوب دارم بهت بدم ؟؟!! تلفنيه و تهران .
مامان الهه
پاسخ
ممنونم باهات تماس میگیرم عزیزم
رضوان مامان رادین
17 اردیبهشت 93 15:20
الهه جون..میگم شاید چون یسنا گلم صبح زود میره مهد تا ظهر و عصر هم کلاس...خسته میشه...شاید بدن کوچولوش توانشو نداره...واسه همین شروع میکنه نق زدن... ببخش گلم دخالت کردم..شرمنده
مامان الهه
پاسخ
نه عزیزم از خستگی نیست اخه روزهایی هم که خونه است همینطوره...مرسی از همراهیت
خاله ندا
17 اردیبهشت 93 23:16
خواهر صبورم نبینم اینطوری عصبی باشی کاش یسنا گلی میفهمید جقدر براش صبوری میکنی و دوسش داری. یه دنیا آرامش برات آرزو میکنم
مامان الهه
پاسخ
مرسی عزیزم...بیشتر برای خودش ناراحتم چون به خودش بد میگذره بیشتر
مامان نسترن
18 اردیبهشت 93 8:48
دوست گلم نگران نباش . منم شرایط تورو دارم. راستش خیلی به رفتارای پسرم دقت کردم دیدم خیلیاش از رفتار خودم نشات گرفته. دیروز رفتم مشاور. گفت باید خودت درمان بشی. یه جلسه مشاوره برو.چیزی نیست می گذره
مامان الهه
پاسخ
واقعا؟یعنی شما هم همینطورید؟شاید از خودم باشه نمیدونم...مرسی حتما میرم پیش مشاور
مامان یسنا
18 اردیبهشت 93 11:29
سلام الهه جون خوبی احساسم میگه اون به یه همدم نیاز داره خودت رو بچه کن باهاش بازیهایی کن که لذت ببره دنیاش به نظر خودش تکراری شده اگه میتونی باهاش همدم شو مثل خودش شو یه تغییر ایجاد کن اتاقشو تغییر بده با جایزه گرفتن لذت نمیبره یه ایده ی خوب باید براش پیدا کنی که براش جالب باشه
مامان الهه
پاسخ
ممنونم حتما نظراتت رو به کار میبرم...مرسی دوست خوبم
مامان ترنم
19 اردیبهشت 93 12:25
الهه جون منم اين مشكل رو دارم كه ترنم مدام مي‌گه حوصله‌ام سر رفته. تو اين آپارتمانهاي كوچيك كه اين بچه‌ها تحركي ندارن و زود هم خسته مي‌شن.
مامان الهه
پاسخ
اره واقعا....یه خونه حیاط دارم ارزوست....
h n
20 اردیبهشت 93 9:13
حساس نشو حساس نشو طبيعي هست و اقتضاي سنش درست ميشه.مادرها چاره اي ندارند جز تحمل
فريبا
20 اردیبهشت 93 13:34
همه ی اینا به نظرم مقطعیه الهه جون، فکر کنم تنها کاری که ازمون برمیاد حوصله کردنه و خب خیلی هم سخته. بذار اگه چیز بهتری یافتم می گمت عزیزم
مامان الهه
پاسخ
واقعا کار سختیه...بذار دارم به نتایج خوبی میرسم تو این مورد....منتظر یافته هات هستم
مامان آناهيتا
21 اردیبهشت 93 11:06
الهه جان، چند ماه پيش هم من همين مشكل و با آناهيتا داشتم. باورت ميشه براي تعطيلات عيد كه رفتيم پيش مامان و بابام اينقدر اذيتم كرد و نق زد و جيغ زد كه گريه كنون برگشتم سرچشمه و گفتم بزارمش مهد تا طول روز نق نق هاش و نبينم و نشنونم. ولي مي خوام اين و بهت بگم كه توي اون روزا من با يه روانشناس كه مال مهدشونه صحبت كردم. بهم گفت بچه ها تا سن 6 سالگي كه رفتارشون كم كم تثبيت ميشه و شخصيتشون شكل مي گيره هر از گاهي مخصوصا وقتي نزديك تولدشون يا نيمه راه تولشون ميشن يه همچين رفتارايي ازشون سر ميزنه. اين رفتارها براي رشدشون لازمه. مهم اينه كه ما چطوري باهاش كنار بيايم بستگي به بچه اش داره. مثلا آناهيتا وقتي ميرفت روي جيغ مي خواست تنها باشه. اگه ميرفتم سمتش بدتر مي شد. ولي كم كم ياد گرفت وقتي جيغ زدنش تموم ميشد مي گفت مامان بيا مي خوام باهات صحبت كنم. وقتي مي رفتم بغلش مي كردم و ازش مي پرسيدم چرا ناراحت شده و بعدشم از قبل مي گفتم اگه امروز جيغ بزني بستني خبري نيست و جالب اينكه خودش مي فهميد بستني اون روز ديگه خبري نيست و سراغشم نمي گرفت. نگران نباش. تنها كاري كه بايد انجام بدي اينه كه وقتي حالش خوبه بهش بگي بايد در مورد مشكلاتت و چيزايي كه ناراحتت مي كنه صحبت كني. يه كم هم درجه صبرت و ببري بالا. مطمئنم چند وقت ديگه خبري از اين چيزا نيست. موفق باشي الهه عزيزم. بووووووووووس يه دنيا
مامان الهه
پاسخ
مرسی زینب جان یه کم خیالم رو راحت کردی که طبیعیه... راستش خیلی قبلش باهاش حرف میزنم که به جای نق زدن حرف بزنه و مشکلش رو بگه ولی باز یادش میره و میزنه به جیغ و گریه... هرچند الان بهتر شده و سر یه فرصت مناسب میام و مینویسم ازش مرسی دوست خوبم که همراهمی
مامی کیانا
21 اردیبهشت 93 11:38
سلام الهه جون درمورد نق زدن اينو بگم كه كيانا هم اينروزها با نق زدن هاي مداومش خلق من رو هم تنگ كرده من هم نميدونم چه كنم من تو اين چند روز به اين نتيجه رسيدم كه روزهايي كه كمتر تلويزيون نگاه ميكنه و با خودش و اسباب بازيهاش بازي ميكنه خيلي اخلاق بهتري داره به نظرم برنامه هاي تلويزيون بيشتر بي حوصله ش ميكنه
مامان الهه
پاسخ
راست میگی تی وی خیلی روی بچه ها اثر بد میذاره ... منم دقت میکنم که کمتر ببینه مرسی عزیزم
مامان مهتاب
21 اردیبهشت 93 17:32
به فکر یه نی نی تازه باش گلم باورکن معجزه میکنه "البته یسنایی یه کمی حساسه ولی هرچی فاصله ی سنیشون بیشتر بشه مشکلاتت هم بیشتر میشه پس دست به کار شو آذین من که یه ریز حرف میزنه واله منم دیوانه شدم . اصلا نظرش رو در مورد نی نی جدید بپرس.منتظر میمونم
مامان الهه
پاسخ
والا نمیدونم چی بگم...
مامانی
23 اردیبهشت 93 17:34
سلام الهه ی خوبم مامان صبور و مهربون عزیز دلم بچه ی کی این روزا نق نق نمیکنه ؟!منم خیلی این حالت رو توی نیایش دیدم نمیدونم دلیلش چیه وقتی با باباییش حرف میزنم فقط میگه نیایش لوس شده میگه من گفتم داره لوس میشه باور نمیکردی ولی این برخورداش به خاطر توجه بیــــــــــــــــــــــــــــــــــش از حد اطرافیانه مخصوصا دو تا مامان بزرگا و بابا بزرگا رو میگه که چون از هر دو طرف نوه ی اول هم بوده تمام توجهات سمت اونه و اگه یه روزی برا یه لحظه هم بهش توجه نکنی نق میزنه شدید نمیدونم به خدا طبیعیه یا نه ولی میدونم که حق با بچه های ما هم هست تقصیری ندارن زندگی ها یه جوری شده ! نیایش خیلی خیلی برای داشتن یه خواهر غر غر میکنه باورت میشه بهم میگه اگه خواهر داشتم اینقدر نمیخواست هی به تو بگم بیا باهام بازی کن تو هم بگی الان کار دارم... حالا من باهاش خیلی بازی میکنم ولی سیر نمیشه دیگه انگار واقعا فقط دلش بهانه میگیره وای خدا منم خیلی دلم میخواست بدونم طبیعیه یا نه اگه چیزی یافتی به منم بگو خواهر
مامان الهه
پاسخ
سسلام وایی پس خونه شما هم اینجوری شده.. منم میگم شاید لوسشون کردیم و حالا دیگه نمیتونیم از پس لوس بازیاشون بربیایم البته فکر کنم هوای بهار هم باشه ولی خوب همه اینها تاب وتوان ما مامان و باباها رو میگیره... امیدوارم که ابن اوضاع بهتر بشه .چشم خواهر حتما خبر میدم
مامان متین و مهبد
24 اردیبهشت 93 10:25
سلام گلم .انگاری اینروزا همه مامانا با این مشکل روبرو میشن .متین هم یه مدت زیادی اینجوری بود. الان گاهی اونقدر نق میزنه که کلافم میکنه. یه وقتایی هم سرش داد میزنم .یه روز با خودم فکر کرم شاید یه زمانی زیادی به متین توجه میکردم و به قولی لوسش کردم وحالا حس میکنم توجهم کم شده بهش .اونم نه این که بخوام شاید بیشتر بخاطر مهبد باشه نمیدونم .در هر صورت اگه راه حلی پیدا کردم بهت خبر میدم اگه شما هم راهی پیدا کردی من رو هم بی نصیب نذار لطفا.
مامان الهه
پاسخ
سلام عزیزم.انگار این یه اپیدمی شده چشم دارم به نتایج خوبی میرسم حتما خبر میدم که جواب داد یا نه
مامان یگانه
28 اردیبهشت 93 21:24
وااای چه خوب یا چه بد خوشحالم که این مطلب رو نوشتی با اجازت تمام نظرها رو هم خوندم چون منم چندوقتی با این مشکل مواجهم و میخواستم پیش مشاور برم اون دفعه که پارک رفتن و صبحونه خوردن 2تاییتون رو دیدم باخودم گفتم چه خوب شاید منم اگه از این کارها بکنم شاید یگانه هم بهتر بشه فکر نمیکردم یسنا هم اینجوری باشه البته یگانه حدود 1 سال از یسناکوچکتره و مهد نمیره که بگم تاثیر اونه خواهر هم که داره اما با اینکه خودش خواهر میخواست و من خیلی براش توضیح داده بودم که اون وقتی به دنیا بیاد کوچیکه و تا چند وقت نمیتونه با تو بازی کنه و گریه میکنه و.. اما گه گاه میگه چرا نی نی آوردی یا چرا مامان تو2تا بچه میخوای؟! حالا تو خونه که خوبه امان از وقتی که بیرونم اون بهانه هاش شروع میشه .. چرا مامان رفتی من میخواستم دستت رو بگیرم و .. خلاصه این روزها منم خیلی گیجم و موندم و فاطمه هم کلی وقتمو میگیره . گاهی دیگه میشینم گریه میکنم.خانمی اگه به نتیجه رسیدی من رو هم بیخبر نذار. شماره اون مشاور رو هم اگه خوب بود به منم بده.
مامان الهه
پاسخ
سلام عزیزم یه همدرد دیگه پیدا شد انگار...ولی من یسنا رو فکر میکردم ا تنهاییشه که اینکارارو میکنه ولی انگار کاری به تنهایی نداره چون یگانه جون هم همینطوریه...عزیزم یه کم باید رو خودمون کار کنیم و بس دلم میخواد بیشتر برای یسنا وقت بذارم دعا کن بشه
مامان اراد
2 خرداد 93 21:32
سلام مامانی یسنا جون.الان ک دارم مینویسم سرم از شدت درد داره میترکه.اونم از دست نق های اراد.پسر من ک از خاب تا پ=ا میشه میگه خسته ام و مثل یسنا انققققدر نق میزنه تا سرش داد نزنم دس ور دار نیست تو رو خدا راه حلی پیدا کردی برا منم بگو منظرم