پرنسس سه سال و نیمه من
دوباره هفتیمین روز ماه اومد و روز تولد تو رو به یادم انداخت شازده خانمم! الان دیگه سه سال و نیمه شدی. 42 ماهه شدی.1275 روز از روزای زندگیت گذشت.
تمام روزهای زندگیت پرنور و زیبا نازنین بانو
همین امروز وقتی رضایت دادی تا به موهات یه سر و سامونی بدم شال و کلاه کردیم و سریع رفتیم آرایشگاه تا پشیمون نشدی کار رو یکسره کنم. آخه خیلی وقت بود دلم میخواست یه کم موهات رو کوتاه کنم ولی نمیذاشتی و میگفتی میخوام موهام بزرگ باشه! ولی امروز انگار خودت هم از این همه به هم ریختگی خسته شدی (شایدم از اصرار من برای بستن موهات که توی این روزای گرم دورت نریزه و اذیتت نکنه) و گفتی موهام رو کوتاه کن و رفتیم پیش عموی رنگین کمونی که موهات رو کوتاه کنه. این بار هم خیلی خانم وار نشستی و اجازه دادی که موهات سامون بگیرن. وقتی کار آرایشگر تموم شد مثل یه خانم بلند شدی و توی آینه قدی یه نگاهی کردی و گفتی خوشگل شدم مثل تو شدم مامان!!!! و بادکنکت رو گرفتی و اومدیم بیرون. مبارک باشه مهروی من!