شاخ نباتم
توی راه برگشت از اصفهان بودیم و نزدیکای اراک. واسه اینکه بهت سخت نگذره شروع کردیم نقاشی کشیدن. هی میگفتی و من میکشیدم و تکونای ماشین هم خوشگل ترش میکرد. بهم گفتی واسم خونه بکش و منم که حواسم نبود بالای کاغذ دفتر شروع کردم به کشیدن که یهو گفتی :صد بار تاحالا بهت گفتم خونه تو آسمون نیست!!! پایینتر بکش!!!
چندروز پیش داشتی توی خونه حسابی شیطنت میکردی و بالاو پایین میپریدی و خوش بودی واسه خودت. همینطوری که بازی میکردی ازت خواستم که یه چیزی رو برام بیاری یه دفعه وسط بازیت نشستی روی زمین و با یه حالی گفتی آخه من که انرژی ندارم !!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی