یسنایسنا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

یه دنیا یه یسنا

بچه که بودیم

1391/8/4 10:49
نویسنده : مامان الهه
955 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزکم این روزها همش میگی میخوام بزرگ بشم برم دانشگاه بعد برم مدرسه بعد برم مهدکودک. یه ایمیل واسم رسید که حال و هوای کودکی و بزرگسالی رو خوب توصیف کرده. میخوام واست بذارم عزیزکم. به افتخار تو و همه بچه هایی که میخوان زود بزرگ بشن


 
 
" بچه که بودیم ... "
 
 
بچه بودیم ار آسمان باران می آمد
بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید
 
 
بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن
بزرگ شدیم هیچکی نمیبینه
 
 
بچه بودیم تو جمع گریه می کردیم 
بزرگ شدیم تو خلوت
بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست 
بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه
 

بچه بودیم همه رو 10 تا دوست داشتیم
بزرگ که شدیم بعضی ها رو هیچی
بعضی هارو کم و بعضی ها رو بی نهایت دوست داریم
 
 
بچه که بودیم قضاوت نمی کردیم و همه یکسان بودن 
بزرگ که شدیم قضاوتهای درست و غلط باعث شد که 
اندازه دوست داشتنمون تغییر کنه
کاش هنوزم همه رو 
به اندازه همون بچگی
۱۰ تا دوست داشتیم
 
بچه که بودیم اگه با کسی دعوا میکردیم
يك ساعت بعد از یادمون میرفت
بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سالها تو یادمون
 مونده و آشتی نمی کنیم
 
 
بچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن کوچکترین چیز بود 

بزرگ که شدیم کوچکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزه
 
 
بچه که بودیم بچه بودیم
بزرگ که شدیم بزرگ که نشدیم هیچ؛
دیگه همون بچه هم نیستیم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

رضوان مامان رادین
4 آبان 91 11:15
خیلی قشنگ بود
سارا مامان آرام
4 آبان 91 13:25
بسیار بسیار زیبا بود عین واقعیت
مامان پارمیس
4 آبان 91 13:28
"بزرگ که نشدیم هیچ دیگه اون بچه هم نیستیم" خیلی خوب بود. مرسی الهه ی با ذوق و با احساس. ایشالا هممون درونمون یه بچه داشته باشیم.
عمو محمد
4 آبان 91 15:57
بچه که بودیم
چه زود قهر می کردیم
و چه زودتر
روز قیامت می شد
...

سلام
به یسنای عزیز
مامان الهه
و بابا محمد
وب مفید و جذابی دارین ... از وقتی باهاش آشنا شدم تقریبا هر روز چک می کنم ... درست از جایی که خانوم رفت تو کار ست لباس ... همه ی مطالب قبلی رو تو یه شب خوندم ... و همه ی مطالب بعدی رو به روز ... اما خب چون هیچکسی رو نتونستم پیدا کنم و خودمو مامانش جا بزنم پس از ثبت نظر معذورم ...
راستی یسنا عمو محمد و عمو محسنت حسابی به یادت هستن ... درسته یه کم بدقول تشریف دارن ... اما از وقتی ازت جدا شدن یه لحظه هم فراموشت نکردن ... و به زودی برات خبرای خیلی خیلی خوبی دارن ...
مواظب خودت باش کوچولوی دوست داشتنی



سلام عمو محمد. ممنونم از حضور گرمتون. خیلی خوشحال شدم که یکی از دوستای خوبمون خواننده وبلاگ یسناست. ما میدونیم که شما سرتون خیلی شلوغه و اصلا به حساب بدقولی نیمذاریم. بی صبرانه منتظر طرحهای قشنگ شما و خبرهای خوبتون هستیم عمو محمد.
مامان آندیا
4 آبان 91 22:23
زیبا بود مامانی
محمد
5 آبان 91 8:29
عید قربان گشته با یلدای طولانی به یک شب این عید مبارک بُد و آن شب به سلامت عیدتون مبارک
مامان سونیا
5 آبان 91 11:14
خیلی عالی بود
مامان سونیا
5 آبان 91 11:14
بر پیکر عالم وجود جان آمد صد شکر که امتحان به پایان آمد از لطف خداوند خلیل الرحمن یک عید بزرگ به نام قربان آمد . . .
مامان حسنی
5 آبان 91 17:26
سلام الهه جان نازنینم عیدتون مبارک خیلی قشنگ بود خیلی وواقعیت داشت همه اش یه چیزی یادم اومد نمی دونم چرا ازبین همه ارزوهای بچگیم این یکی را همش یادم می ادشاید هم قدیمیترین ارزویی باشه که یادم مونده بچه که بودم دوست داشتم زود بزرگ شم قدم بلند بشه تا دیگه هربارمی خوام برم دستشویی(با عرض معذرت) مجبورنباشم مامان را صدابزنم تا چراغ دستشویی را برام روشن کنن ونفهمیدم کی بزرگ شدم وقدم بلند شدکه حالا باید چراغ دستشویی را برای حسنی روشن کنم شاید الان اوهم همچین ارزویی داشته باشه
سمی مامان امیرین
5 آبان 91 20:54
معمولا آرزوی همه بچه ها اینه..من خودم وقتی کفشهای پاشنه بلند مامانمو یا از زبون خودمون تق تقی مامانمو میپوشیدم همش میگفتم کی میشه بزرگ شم و از اینا بپوشم... تمام مطالب ایمیلیت قشنگ و عین واقعیت بود
مامان یسنا گلی
6 آبان 91 11:11
الهه جون خیلی مطلب قشنگ و زیبایی بود ممنون عزیزم. یسنای ما هم عاشق اینه که زود بزرگ شه بره مدرسه بوس واسه یسنا جون خاله
مامان نيروانا
7 آبان 91 8:26
قلقلكم دادي الهه جون،‌ من هميشه با خودم ميگم كه هيچي نيستم جز اينكه عاشق باشم و خيلي دلم ميخواد نيروانام با همين عشق بزرگ بشه و خود ِ عشق باشه تا وقتي بزرگ ميشه حس نكنه هيچي نيست و همه چي باشه با عشق. ميبوسمتون (ميگم شايد گاهي اين ماييم كه دنياي آدم بزرگا رو جوري جلوه ميديم كه همه ش آرزوي بزرگ شدن ميكنن. شايدم رسم روزگاره و شايد هم ...)
شهره مامان مینو
7 آبان 91 9:44
مامان نیایش
10 آبان 91 23:27
تا بوده همین بوده و تا هست چنین هست..... زیبا بود ممنون
مامان الهه
14 آبان 91 17:44
واقعا که عین حقیقته کاش بچه بودیم
مامان کیارش
15 آبان 91 21:50
متن زیبایی بود و زیباتر از اون دنیای ما آدمهاست وقتی کوچولویم دوست داریم بزرگ بشیم اما وقتی بزرگ شدیم عاشق برگشتن به دنیای پاک و باصفای کودکیمون هستیم.
عرفان
18 آذر 91 13:11
به یسنا بگو اول به دانشگاه نره بعدش به مدرسه بعدش هم به مهد کودک بهش بگو که دیگه قضاوت عجولانه نکنه


چشم خاله حتما بهش میگم