جنگلهای گیلان
نازنینم!! یه فرصت دوباره پیش اومد که دوباره بریم و یه آب و هوایی عوض کنیم. این بار با خانواده من. خیلی خوش گذشت ،تنها قسمت بدش این بود که بابا محمد به خاطر کارش نتونست همراهمون باشه و من و تو دلتنگش بودیم... یه گیلان گردی حسابی داشتیم:لاهیجان، دیلمان، فومن و قلعه رودخان، رشت و بندر انزلی، و آخرش جاده زیبای اسالم به سمت خلخال که انگار ابرها توی جاده راه میرفتن.چقدر این دفعه تو جنگلهای گیلان راه رفتیم و خندیدیم. چقدر بارون روحمون رو تازه کرد و شادی بخشید. تمام مسیرهای پیاده رویمون همراه بارون بود و چه احساسی همراهش بود. محمدم کاش بودی....یاد این شعر افتادم:
باز باران با ترانه
با گوهرهاي فراوان
مي خورد بر بام خانه
يادم آرد روز باران
گردش يك روز دیرین
خوب و شیرین
توي جنگل هاي گيلان
...
...
...
مي شنيدم از پرنده
داستان هاي نهاني
از لب باد وزنده
رازهاي زندگاني
بس گوارا بود باران
وه چه زيبا بود باران
مي شنيدم اندر اين گوهر فشاني
رازهاي جاوداني, پندهاي آسماني
بشنو از من كودك من
پيش چشم مرد فردا
زندگاني خواه تيره خواه روشن
هست زيبا, هست زيبا, هست زيبا
قيصرامين پور- روحش شاد
اولش از بارون خوشت نمیومد،آخه از خیس شدن بدت میاد ولی بعد کم کم عادت کردی و دوست داشتی. هوای سرد شمال غافلگیرمون کرد و من که فقط واسه یک شب دیلمان که میدونستیم سرده لباس گرم برده بودم تمام سفر رو با همون دو سه دست لباس گرم سر کردیم تا رسیدیم انزلی و اونجا هوا گرمتر شد.
آبشار لونک در مسیر جاده دیلمان
آبشار لونک جاده دیلمان
چیزهای جدیدی دیدی!! حلزونها و قارچهای زیبا،خزه هایی که با احتیاط بهشون دست میزدی و بعدها بهش گفتی خزبزه!!!
دختر کوهنورد من در راه قلعه رودخان
طبیعت زیبای دیلمان
ویلای قلعه رودخان فومن
به همراه امیر رضا ساحل زیبای انزلی
بالاخره با دریا آشتی کردی
یه چیزی که تو این سفر دستم اومد این بود که تنهایی رو اصلا دوست نداری و همیشه دلت میخواد توی جمع باشی. تو مسیر قلعه رودخان که حدود 1000 تایی پله داره تصمیم گرفتم که نیمه راه بنشینم و بالا نرم. آخه خسته شده بودی و بیشتر مسیر رو بغل بودی به خاطر ناهمواری مسیر ولی تا میدیدی بقیه دور میشن میگفتی بریم و اونقدر نا آرومی میکردی که مجبورم میکردی که ادامه بدم.