مهمانی فرشته
دیشب مهمون فرشته ها بودیم.موقع شام و سفره انداختن بهم گفتی شما ازجاتون بلند نشید من خودم همه کارا رومیکنم. آخه شما خسته میشید...بعد هم رفتی و سریع یکی یکی وسیله های سفره رو آوردی و با سلیقه قشنگ خودت سفره رو چیدی و آخر سر شاممون که سالاد الویه بود رو از یخچال آوردی و حسابی تحویلمون گرفتی .شام دیشب خیلی به من چسبید حتی خودت هم با اشتهای بیشتری غذا خوردی و بعد از شام هم خودت سفره رو جمع کردی و میگفتی امشب شما مهمون من هستین...دیشب به فرداهات فکر کردم که خانم خونه ات شدی و من و بابا مهمون خونه گرمت میشیم...خوشحالم از داشتنت مهربان فرشته من
نویسنده :
مامان الهه
15:25