یسنایسنا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

یه دنیا یه یسنا

شهریور رنگارنگ

1393/6/25 20:12
نویسنده : مامان الهه
416 بازدید
اشتراک گذاری

یواش یواش داره مهر از راه میرسه و من هنوز از شهریور و کارهات ننوشتم... توی موبایلم پرشده از بامزه گوییهات ولی وقت انتقالشون به اینجا رو پیدا نکردم... ترم 6 زبانت رو هم دیروز تموم کردی با یه تجربه نو.. اولین امتحان کتبی زندگیت رو هم دیروز تجربه کردی و حدود شش صفحه ای ازتون تست گرفتن .هرچند من اصلا با این امتحان کتبی موافق نبودم و دلم نمیخواست امتحان دادن به این شیوه رو تو این سن و سالت تجربه کنی ولی خیلی وقتها ،موقعیتهایی پیش میاد که ناگزیری به اطاعت از جمع و قانون موسسه... البته چیزی نبود که خارج از کتاب و درس کلاستون باشه و همه اش رو سر کلاس تمرین کرده بودین ولی خوب امتحان دادن به این سبک و سیاق تو این سن رو اصلا نمی پسندم. به هرحال که گذشت و امیدوارم ذهنیت بدی برات به وجود نیومده باشه . برگه هات رو که نگاه کردم فقط یه غلط املایی داشتی و اونم کلمه mother که نوشته بودیmothru .نوشتن اعداد از 50 تا 70 هم جز امتحانتون بود که به خوبی از پسش برومده بودی زباندان کوچولوی من.... از نقاشیهات برات بگم که خیلی متفاوت شده به نسبت قبل. آدمکهای نقاشیت مودار شدن و خنده رو با پاهای بلند... که دیروز یه مطلبی خوندم که میگفت پاهای بلند نشونه فعالی و پویایی کودک است و الحق هم درست میگفت. خورشید و بارون رو همزمان هم میکشی و پایینشون رنگین کمون ... علاقه زیادی به نقاشی پیدا کردی و ازم میخوای بذارمت کلاس نقاشی ولی من خیلی با کلاس نقاشی موافق نیستم تا ببینم جایی نقاشی خلاقانه پیدا میکنم یا نه.علاقه ات به عکاسی هم زیاد شده و همش میگی منو کلاس عکاسی بذار . مدام موبایل من دستته و از همه چیز عکس میگیری..کادر بندیهات هم فوق العاده است.نمیدونم شاید یه روزی عکاس ماهری بشی کوچولوی من ...

بامزه نوشت:مشغول بازی با موبایل بودیم منو بابایی و شما سرت به کار خودت بود برگشتی گفتی اینقدر با موبایل بازی میکنین آخرش عینکی میشین چشماتون ضعیف میشه

تجربه نوشت: برای اولین بار دیروز رفتی سینما .فیلم شهرموشها... قشنگ بود البته بیشتر برای ما بچه های دیروز

 

پسندها (2)

نظرات (8)

H N
26 شهریور 93 7:58
چه عجب بعد مدت ها خبري از يسنا خانم شد
مامان الهه
پاسخ
ممنون که همیشه بهمون سرمیزنین
مامان ترنم
27 شهریور 93 7:27
به سلامتي ترم ششم هم تموم شد. زباندان كوچولو موفق باشي. ما هم شهر موشها رو رفتيم واقعا براي ما خيلي جذابتر بود تا بچه‌ها.
مامان الهه
پاسخ
ممنونم لیلای عزیز...همیشه شاد باشی
مامان فتانه
27 شهریور 93 17:24
افرین به این دختر...موفق باشی
رضوان مامان رادین
29 شهریور 93 12:40
ماشا... به یسنا جووونم...هزار ماشا... عسل خانوم
مامان مهدیه
31 شهریور 93 11:20
اي جونم به اين شيرين زبون خاله ، عزيزم آفرين كه هر روز داري به موفقيتهاي جديد دست پيدا ميكني . چه تجربه هاي زيادي توي شهريور داشتي . هميشه به خوشي و شادي باشه تجربه هات خاله جووون . عاشقتم دختر كوچولوي زيباي من .
مامان الهه
پاسخ
مرسی خاله مهربون...فقط یه ناراحتی داریم اونم اینکه شهریور هم گذشت و ما همدیگرو ندیدیم
مامان فريبا
31 شهریور 93 12:55
الهی همه ی لحظه های زندگیت رنگی باشه یگانه ی قشنگم! قربون اون لبخند قشنگت برم من! هنوز موهات بلنده؟! یعنی بابایی یا خودت...؟ قربون امتحان دادنت عزیزم، منم دعا میکنم برات ذهنیت بد نداشته بوده باشه. چه جالب که منم درصددم نیروانا رو ببرم شهر موشها ببینه! نقاشیاتونم انگار شبیهه خصوصاً آفتاب و بارونی که همیشه هست. ممنون که از احوال دردونه خانوم باخبرمون میکنی الهه جون. ممنون که هستی و مث خورشید همیشه گرمابخش. ببوس یسنا جانم رو
مامان الهه
پاسخ
فدات فریبای زیبایی...مرسی که همراهمونی و اینهمه منو شرمنده خودت و مهربونیات میکنی نازنینم.امیدوارم اینروزهای ترش و تلختون زود به شیرینی تبدیل بشه دوستتون داریم خیلی زیاد...عشق خودتی نازنینم که بی منت هستی برای همه
مامانی
1 مهر 93 10:03
الهی فدات شم دختر ناز و با هوش موفق باشی همیشه الهی تنت سالم باشه و لبات خندون
مامان الهه
پاسخ
خدا نکنه خاله جون...مرسی از بودنت
مادر اميرحسين و اميرعلى
7 مهر 93 18:42
مرحبا ، آفرينننننننننن موفق باشه دوستم مراقب باش عينكى نشى!!! اميرعلى هم به من ميگه اين گوشى و آى پد براى چشم و استخونت ضرر داره ، مراقب باششششش