برترینش کن برایم این زمان و این زمین
روزهای پایانی سال 92 رو به جنب و جوش گذروندیم. علاوه بر بهار که قرار بود بیاد و مهمون روزهای پیش رومون بشه، مهمونهای عزیز دیگری هم داشتیم که قرار بود سال کهنه رو کنار اونها تحویل بدیم و سال جدید رو با امید و آرزو تحویل بگیریم. مامانی و بابایی و خاله نسرین و خاله الهام و خونواده عزیزش تو قشنگترین لحظه سال همراهیمون کردن و خونوداه کوچیک سه نفری ما برای اولین بار لحظه سال تحویل مهموندار بود و چه فرخنده بود.
روز اول عید قرار بود که خاله ندا هم به جمعمون اضافه بشه. برای همین تو و بابا همراه بقیه رفتین تالاب و من موندم و مامانی تا تدارک ناهار رو بدیم . عصر هم بعد از دیدار مادر، یه شهرگردی کردیم و سری به حمام چهار فصل زدیم.
سرماخوردگی من که روز آخر سال شروع شده بود تشدید شد و مجبور شدم روز دوم یه عدد آمپول نوش جان کنم تا بتونم سرپا بمونم تو هم هنوز سرفه میکردی واسه همین روز سوم توهم یه دیداری با دکتر داشتی و دکتر هم عیدی امسالش رو بهت داد. آنتی بیوتیک گرفتی و اومدی و با خوردنش بهتر شدی و هردومون هقته اول رو آنتی بیوتیک میخوردیم. روز دوم مهمونهامون رفتن و ما هم سرمون به دید و بازدید و مهمونی گرم شد و حسابی بهت خوش میگذشت.دیگه از بس آجیل و شکلات میخوردی از غذا خوردن خبری نبود و آجیل شده بود ناهار وشام.خدا روشکر که عادت غذاییت دوباره برگشت و مثل همیشه غذا میخوری. هفته دوم عید رو هم اصفهان سپری کردیم و روزهای خوبی رو گذروندیم. شبها تا ساعت دو و سه بیدار بودی و روزها 10 پا میشدی و یکسره بازی میکردی. خدا رو شکر که امسال عید خوبی رو گذروندیم و حسابی بهمون خوش گذشت. دیدن شکوفه های بهاری ، باران بهاری، هوای پاک که این روزها به سردی میره بیشتر، بهار امسالمون رو دل انگیز کرد. امید که روزهای پیش رومون به قشنگی و آرامی روزای عید باشه
چهارشنبه سوری حیاط خونه مادر
سیزده بدر قبل از بارون
کوهنوردی روز چهاردم کوه صفه اصفهان