یسنایسنا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

یه دنیا یه یسنا

مهد اختصاصی

1391/7/13 0:18
نویسنده : مامان الهه
583 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی یک سال و نیم داشتی خیلی بهم وابسته بودی. وابسته که نه یه جورایی از من اصلا جدا نمیشدی! یه فرد جدیدی به خونمون میومد یا جای جدیدی میرفتیم کلی اذیت میشدی و بغل هیچ کس حتی بابا نمیرفتی!! فقط فرد جدید هم نبود حتی خونه مامان بزرگهات هم که میرفتیم با اینکه مرتب میدیدیشون، ولی تا ساعتی اصلا از بغل من پایین نمیومدی!!به خاطر همین موضوع و توصیه اطرافیان تصمیم گرفتم که بذارمت مهدکودک چند ساعت در هفته از من دور باشی و کم کم عادت کنی. راحت ترین گزینه،مهد کودک نزدیک خونمون بود که رفت و آمدش راحت باشه واسمون. وقتی با هم رفتیم مهد تا شرایط رو ببینم مدیر مهد با روی باز پذیرامون شد و همه جای مهد رو نشونمون داد. مهدخوبی به نظر میرسید.کادر خوبی داشت.فضای بازی بچه های بزرگتر هم خیلی خوب بود. تصمیم گرفته بودم که در روز یک ساعت بذارم بری مهد کودک که هم با بچه ها بازی کنی و هم یه کم ازم دور باشی.ولی وقتی فهمیدم که قراره با 4 تا بچه همسن و حتی کوچکتر از خودت توی یه اتاق که بیشتر فضاش رو تخت پر کرده بود باشی منصرف شدم .آخه گفتن باید با شیرخواره ها باشی!چون کنار بچه های بزرگتر نمیشه باشی! پیش خودم گفتم اینکه بهم وابسته باشی خیلی بهتر از اینه که توی این شرایط باشی...

تا چند روز پیش که داشتیم از جلوی مهدکودک رد میشدیم وسوسه شدم که برم داخل و شرایط رو ببینم. وقتی با هم وارد مهد کودک شدیم دوباره همون خانم مدیر خوش برخورد و مهربون اومد به استقبالمون.با اینکه داشت با یه مامان دیگه در مورد شرایط مهد صحبت میکرد ولی حواسش به من و شما هم بود. نگاهش به دستت بود که فلش کارتهای زبانت رو محکم گرفته بودی و داشتی کتابها و لگوهای روی میز رو با دقت نگاه میکردی.شاید به من هم حواسش بود که با نگرانی در و دیوار دفترش رو نگاه میکردم. وقتی صحبتش با اون مامان تموم شد اومد پیشمون و من سنت رو گفتم و  از شرایط مهدکودک پرسیدم. اینکه با بچه های همسنت چه چیزهایی کار میکنند و این حرفها. اول پرسید میتونه کامل صحبت کنه یا شعر بخونه .قتی جوابم رو شنید تعجب کرد که نزدیک 8 تا شعر رو بدون وقفه میخونی. در مورد رنگها پرسید گفتم همه رنگها رو بلده. شکلها رو میشناسه و یکی دو تا کلمه انگلیسی هم بلده و این که بعضی کلمات فارسی رو هم میشناسه.اومد پیشمون نشست و گفت خانم شما که خودتون به این خوبی باهاش کار میکنید توی خونه چرا میخواین بذاریدش مهدکودک!! تعجب کردم نگاهش کردم و گفتم ولی... گفت من که از پول بدم نمیاد یه شهریه ای ازت میگیرم و میذارمش با بچه ها بازی کنه ولی وقتی شما خودتون به این خوبی باهاش کار میکنید حیفه!بعد فلش کارتهات رو ازت گرفت و یه چندتایی شکلها رو نشونت داد و وقتی دید توپ و ماشین رو به انگلیسی میگی خوشحال شد و چندتا توصیه خوب هم بهم کرد که چطور باهات زبان کار کنم و چندتا کتاب واحد کار کودک هم بهم نشون داد و گفت که باهات کار کنم ،گل مخصوص بازی بگیرم واست. و بعد گفت بذار اول تابستون سال دیگه بیارش که خیلی بهتر باهاش کار کنیم. الان میخوره به فصل سرما و سرماخوردگی توی مهد زیاد میشه.با یه بار سرماخوردن دیگه نمیذاری بیاد مهد کودک و چیزی یاد نمیگیره. پیش خودم گفتم از این مربیهای دلسوز کم پیدا میشه که فقط به قسمت مادی قضیه نگاه نکرد و کلی بهم راهکار پیشنهاد داد. واقعا ازش ممنونم. این شد که دوباره مهدکودک رفتنت به سال دیگه موکول شد و فعلا قراره خونه تبدیل بشه به مهدکودک اختصاصی گل بانو!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

مامان آبتین
7 مهر 91 16:15
سلام من از روزی که آبتین رو گذاشتم مهد همش بلا سرم اومده هفته پیش هم که از مهد ویروس گرفته بود و خدا نجاتش داد! دارم به این فکر میکنم که کارمو بزارم کنار به صرفه تره ولی همش گول سابقه کارمو میخورم و اینکه بچه دوسال دیگه بزرگ میشه و من خونه نشین میشم و هزار فکر دیگه کاش یکی به من میگفت کار درست چیه؟
مامان مهبد كوچولو
8 مهر 91 7:56
آفرين به الهه عزيزم كه با عشق يه مهد كودك اختصاصي براي يسناي گل برپا كرده . اميدوارم توي مهد اختصاصي بهت خوش بگذره .


ممنونم عزیزم. میخوای گل پسر رو بیار اینجا تا مهدشون بشه دو نفره!!!
مامان نیایش
8 مهر 91 9:46

سلام عزیزم
آره الهه جون منم که بهت گفتم الان زوده مهد کودک اختصاصی توی خونه با یه مربی دلسور
چی از این بهتر کار خوبی میکنی وابستگی الانش که کاملا طبیعییه خیالت راحت و برا یمهد رفتن هم زوده ولی من خودم هم از مخالفن مهد بودم و لی وقتی به مشاور کودکی که باهاش مشورت کردم گفتم که به نظر من ادم تا مجبور نباشه نباید بچه اش رو مهد بذاره مخالفت کرد و گفت اگه خودش دوست داره بره نباید مانعش بشید و این شد که سه ماهه گذاشتش ولی الان بار دومه که سرما می خوره توی همین یه هفته خیلی ذهنم درگیره
خدا رو شکر که مدیر مهد راهنمایی خوبی بهت کرده واقعا کم پیدا میشه خدا خیرش بده
موفق باشی عزیزم می بوسمتون


سلام. قبلا هم بهم گفته بودی میدونم ولی الان چون خیلی حرف مهد کودک و مدرسه میزنه گفتم شاید بد نباشه که بره مهد ولی خوب فعلا که منتفی شد. وقتی هم بهش گفتم اینجا بچه ها بدون ماماناشون هستن یه کم شک رو تو چشماش دیدم



سمی مامان امیرین
8 مهر 91 10:31
ماشالا به این دختر زرنگ..منم همین نظر و دارم وقتی مادر با حوصله باشه و کارمند ناشه نیازی به مهد نیست..من امیرحسین و اصلا مهد نزاشتم و خودم کلی بهش کلمه و حروف تنگلیسی رو یاد داده بودم که همه متعجب میشدن... موفق باشی مربی خصوصی
مامان هامان
8 مهر 91 10:32
آفرین الهه جون خوش به حال یسنا جون با این مامان باهوش و فداکار من هم هامان رو پیش مادرشوهرم میذارم تصمیم گرفتم بذارمش مهد از یک دکتر روانشناس مشاوره گرفتم توصیه کرد اینکارو نکن منم فعلا منصرف شدم ای کاش نزدیک بودیم و هردوتاشون رو یه مهد میذاشتیم


کاش که پیش هم بودن کاش!!!!
رضوان مامان رادین
8 مهر 91 10:41
منم اصلا دوست ندارم رادین مهد بذارم.خواهر خودم مهد میرفت هر روز یه بیماری جدید از بچه ها میگرفت.راستش همیشه مریض بود.ایکاش تو خانواده هامون چند تا بچه همسن و سال داشتیم گاهی میبردیمشون پیش اونا تا یاد بگیرند چطور رفتار کنن با دوستاشون.مهد اختصاصی بهتریت گزینه واسه بچه هامون
رضوان مامان رادین
8 مهر 91 10:43
راستی الهه جون شما فلش کارت کلمات فارسی هم با یسنا جون کار کردید؟یا فقط انگلیسی؟ از چند سالگی؟واسه رادین میخوام
سارا مامان آرام
8 مهر 91 11:00
سلام دوست خوبم
میشه اون راهکارهایی رو که برای یادگیری زبان بهتون گفت کامل تر توضیح بدی ممنون میشم

خوش به حالت که میتونی با دخترت کار کنی ، منم خیلی دلم میخواد وقت کافی داشتم که میتونستم با آرام کار کنم


حتما واست میام و مینویسم سر فرصت. میدونم که بهترین مامانی واسه آرام جون
مامان نيروانا
8 مهر 91 15:01
خوشحالم كه تو هم به نتيجه ي ما رسيدي الهه جونم، چي بهتر از مهدِ اختصاصيِ الهه ي ناز. دمِ مربي دلسوز گرم كه راستش رو گفته. اين روزا خيلي چيزا از عشق و محتوا خالي شده. وقتي همون جوهره ي دوست داشتن بچه ها و عشق و علاقه به كار حكمفرما نباشه، محيط ديگه محيط خوبي براي جگرگوشه هامون نميشه. با جديت تمام به پرورش نهال كوچولوت ادامه بده عزيزم. ظاهراً بهترين انتخاب فعلاً همينه،‌ مگه اينكه يسناجونم حسابي دلش مهد رو بخواد. حكم حكمِ پادشاهه، بايد اجرا بشه. اين روزا خونه ي همه ي ماها مهد اختصاصيِ بچه هامونه. همه جا سياره ي شازده كوچولوهاست زنده باد

پادشاه سیاره ات رو ببوس
مامان پارمیس
8 مهر 91 20:14
ای جون. چه بهتر. الان خیلی زوده دختر گلم بره مهد. وقتی مجبور نیستی اصلا این کارو نکن. حیف نیست خونه پیشت نباشه و از حضور مامانش لذت نبره. الهی فدای هوش سرشارش. ببوسش الهه. دلم خیلی واسش تنگ شده. از طرف من یه "خرگوشه گفت آخ " هم واسش بخون


قربونت برم وحیده جون. ما هم دلمون واستون تنگ شده. کجایی که ببینی همه زندگیمون شده خرگوشه گفت آخ!!!!
الهه مامان روشا جون
8 مهر 91 22:44
افرین به این خانم خدا خیرشم بده که قسمت مادی قضیه رو در نظر نگرفته.
آفرین به هم چین مامانی که 10 تا مربی مهد و یه تنه حریفه.
وآفرین به یسنای عزیزم که ماشالا انقدر فهمیده و توانمنده.


آره واقعا خدا خیرش بده!!
من کار خاصی نمیکنم میدونم که همه مامانها کارشون همینه
مامان دینا
9 مهر 91 0:46
واقعا به شما باید گفت خداقوت چه خوبه که شما انقدر صبرو حوصله به خرج میدین امیدوارم همیشه موفق باشین


ممنونم دوست خوبم
مامان اراد
9 مهر 91 2:37
الهه جون از توضیح ها ومعرفیهای مدیر مهربون بیشتر برامون توضیح بده.مرسی
مامان محمدرهام جون
9 مهر 91 11:04
چه عالیییییییییییییی
مامانی یه پیشنهاد:روند ونحوه آموزشت به یسنا جون رو بذار توی وبت تا ماهم استفاده کنیم.شما خودت یه پا استادی.


قربونت برم شما که خودت استاد مایی
زهرا از نی نی وبلاگ213
9 مهر 91 15:52
آفرین به یسنای باهوش و زرنگ آفرین به مامان مهربون و توانمند آفرین به مدیر مهد با انصاف و دلسوز
زهرا از نی نی وبلاگ213
9 مهر 91 15:55
من از چند تا از دوستان پرسیده بودم که از چند ماهگی با محمدپارسا کار کنم ؟ چه کتاب یا اسباب بازی یا سی دی هایی بخرم؟ انصافا همه خیلی خوب منو راهنمایی کردند دوست داشتم شما هم نظر و روشتو بگی . البته پیشنهاد مامان محمدرهام خیلی عالیه اگه تجربیاتتو با یسنا گلی تو وبلاگت بذاری تا همه استفاده کنند مامان خوبببببببببببببببب
شهره مامان مینو
9 مهر 91 19:50
وقتی یه مامان خوبی مثل شما تو خونه اینقدر خوب و کامل با بچه اش کار میکنه خب از نظر اموزش مشکلی نداره ولی من تموم هدفم از مهد بردن مینو این بود که با بچه ها بازی کنه که البته منم منصرف شدم به دلیل همین مریضی های فصل سرد.
فروغ
10 مهر 91 16:44
سلام دوست عزیز. وبلاگ قشنگی داری.تبریک میگم. راستی میتونی اون کتابهای واحدکاری که مربی مهد بهتون معرفی کرد رو به منم معرفی کنید.ممنون.اگه میشه برام میل کنید