یسنایسنا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

یه دنیا یه یسنا

مهمانی فرشته در غروب جمعه

1391/2/16 15:04
نویسنده : مامان الهه
518 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز در خانه ضیافتی برپا بود.مهمانی یسنای عزیز با چای و میوه.از آشپزخانه کوچکش تو بشقاب یک میوه پلاستیکی و کنارش یه چاقو گذاشته بود و گذاشت جلوم و میگه مِه مَه مایین(بفرمایین) واسه بابا محمد هم همینطور. و چه جالب که برای هرکداممان میوه محبوبمان را گذاشته بود برای من سیب و برای بابا موز و ما چه ذوق مرگ شدیم از این پذیرایی کودکانه... چای خیالیش درون فنجان را با قند خیالش شیرین کرده و با دستان کوچکش تعارف میکند و چه شیرین بود این چای خیال....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

مامان محمد صدرا
16 اردیبهشت 91 15:47
کی میشه پسرک ماهم مهمونی بده !
مامان آرینا موفرفری
16 اردیبهشت 91 16:23
چای خیالی نوش جان هیچ چائی خوشمزه تر از این نمی شه.
مامانی درسا
16 اردیبهشت 91 18:47
ای جونم دلم ضعف رفت اما بودی یسنایی اینجا ...........
رضوان مامان رادین
16 اردیبهشت 91 19:47
ای جانم .چه مهمونی خوبی دعوت بودید عصر جمعه ای.
مامان ملینا
17 اردیبهشت 91 8:55
الهی دوستت دارم مهمون نواز مهربون.
مامان پرنیا جون
17 اردیبهشت 91 9:20
ای جونم کارای پرنیا رو میکنی قشنگ خاله
مامان ماهان
17 اردیبهشت 91 10:07
ای جوووووووووووووووووونم من عاشق کارای شیرینت هستم واقعا چه مزه ای داره که بشینیم و عزیزای دلمون از ما پذیرایی کنن
مامان مهبد كوچولو
17 اردیبهشت 91 10:29
عزيز خاله ما رو يادت رفت دعوت كني .
منامامان یسنا
17 اردیبهشت 91 13:24
بهاین میگن عشق فرزند به والدین به به چه خوشمزه وزیبا
مامان نیایش
17 اردیبهشت 91 13:33
وای خدا چه قدر قشنگه این حس های کودکانه ی زیبایی که این فرشته ها به ما هدیه میدن ما هم تجربه کردیم همین حس قشنگ رو زنده باشی الهی یسنای شیرین
مامان اندیا
17 اردیبهشت 91 15:22
وای خدا چه مهمونی بوده کاشکی ما هم دعوت بودیم . جیگرتو بخورم شیرین زبون
مامان فهیمه
17 اردیبهشت 91 19:19
عزیزم چقدر قشنگ نوشتی خوش بحالت امیدوارم پسمل منم زود بزرگ بشه از این مهمونی ها برای ما بده تا مثل شما کیف کنیم یسنای نازمو ببوس دوستتون دارم
مامان امیر علی
18 اردیبهشت 91 1:10
ایول خاله مارو هم مهمون میکردی دیگه
مامان الهه
18 اردیبهشت 91 16:06
خوشا بحالتون منم دلم خواست جای ما رو هم خالی میکردین
مامانش
28 اردیبهشت 91 14:43
زنده باشه، چقدر شیرین و عزیزه.