یک سال و ده ماه
امروز که روزشمار بالای وبلاگت رو نگاه کردم باورم نشد. چه زود میگذره خدایا!!!! 22 ماه گذشته و 2 ماه دیگه تا روز تولدت مونده!!! اصلا باورم نمیشه که دختر کوچولوی من داره کم کم 2 ساله میشه... روزهای شیرینی رو با هم گذروندیم.روزهای تلخی هم داشتیم ولی وقتی به گذشته ها فکر میکنم میبینم که فقط روزهای خیلی خوبش یادمه اولین خنده هات، اولین دمر شدنت، اولین کلمه هات،اولین قدمهای نامطمئنی که برمیداشتی و با هر قدمت بند دلم پاره میشد که مبادا بخوری زمین،اولین اولین اولین.... تا دیروز که اولین جمله ات رو گفتی بدون اینکه من ازت بخوام تکرار کنی وای خدایا نمیدونم به واسطه چه کلماتی شکرگذار این برکت دریا گونه کوچکی باشم که به من سپردی؟؟؟؟؟!!!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی