سه سال و 11 ماه
امروز آخرین ماهگرد از سه ساله بودنته.. سه سال و 11 ماه گذشت از به دنیا اومدنت عزیز دل! دیگه شمارش معکوس برای روز تولدت شروع شده و هنوز نمیدونم قراره چه کنم برای تولدت که بیشتر بهت خوش بگذره... دلم میخواد بهترین روز رو داشته باشی که خاطره اش برات موندگار بشه و به خوبی ازش یاد کنی... خودت که از اول زمستون داری روز شماری میکنی و هر روز یه مدل تولد میخوای...تنها هدفم اینه که بهت خوش بگذره و امیدوارم بتونم خوشحالت کنم...سه سال و 11 ماهه شدنت مبارک کوچولوی دوست داشتنی من!
یه اتفاق جالب: امروز صبح هم مثل هرروز آماده شدی که بری مهد، سرویست زودتر از روزای دیگه اومده بود و من داشتم تند تند آماده ات میکردم.موقع کفش پوشیدن دیدیم ای دل غافل از سه جفت کفشی که داری یکیش تو جاکفشی نیست!!! هر سه جفت توی ماشین مونده بود و بابا هم امروز با ماشین رفته بود سرکار!!! امروز بدون کفش رفتی مهد کودک...همیشه توی ماشین کفشات رو در میاری و میخوابی یا خودت رو میزنی به خواب که بابا بغلت کنه و دیروز هم که بیرون بودیم توی راه برگشت به خونه خوابت برده بود و کفشات توی ماشین مونده بود...