یسنایسنا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

یه دنیا یه یسنا

سه سال و 11 ماه

1392/11/7 10:34
نویسنده : مامان الهه
328 بازدید
اشتراک گذاری

امروز آخرین ماهگرد از سه ساله بودنته..  سه سال و 11 ماه گذشت از به دنیا اومدنت عزیز دل! دیگه شمارش معکوس برای روز تولدت شروع شده و هنوز نمیدونم قراره چه کنم برای تولدت که بیشتر بهت خوش بگذره... دلم میخواد بهترین روز رو داشته باشی که خاطره اش برات موندگار بشه و به خوبی ازش یاد کنی... خودت که از اول زمستون داری روز شماری میکنی و هر روز یه مدل تولد میخوای...تنها هدفم اینه که بهت خوش بگذره و امیدوارم بتونم خوشحالت کنم...سه سال و 11 ماهه شدنت مبارک کوچولوی دوست داشتنی من!

 

یه اتفاق جالب: امروز صبح هم مثل هرروز آماده شدی که بری مهد، سرویست زودتر از روزای دیگه اومده بود و من داشتم تند تند آماده ات میکردم.موقع کفش پوشیدن دیدیم ای دل غافل از سه جفت کفشی که داری یکیش تو جاکفشی نیست!!! هر سه جفت توی ماشین مونده بود و بابا هم امروز با ماشین رفته بود سرکار!!! امروز بدون کفش رفتی مهد کودک...همیشه توی ماشین کفشات رو در میاری و میخوابی یا خودت رو میزنی به خواب که بابا بغلت کنه و دیروز هم که بیرون بودیم توی راه برگشت به خونه خوابت برده بود و کفشات توی ماشین مونده بود...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان مهبد كوچولو
7 بهمن 92 10:47
اي جان جانانم ، كوچولوي سه سال و 11 ماهه ، تولدت مبارك ما هم منتظريم كه حداقل توي مهد يه جشن كوچولو براي بچه ها بگير . قبوله ؟؟؟؟ ميبيني چه پررو ام من ؟ خودم واسه خودم برنامه ريزي ميكنم واسه كفش هاتم نگران نباش تنها نيستي . مهبد هم جاكفشيش توي ماشينه از دمپايي بگير تا كفش و چكمه . همه و همه اونجاس !!!!
مامان الهه
پاسخ
مرسی بانوی همیشه اول... یکی از برنامه هاش توی مهده ولی خوب اگه خونه هم باشه شما مهمان ویپپپپپپطه هستین بانو
مامان مهبد كوچولو
8 بهمن 92 12:55
آخ جووووووووووووووونم چه جشني در راه داريم ما
مامان نیایش
8 بهمن 92 18:25
الهی قربونت برم که بدون کفش رفتی مهد عززززززززیزززززززززززززززم چه قدر هم براش جالب بود که تعریف میکرد تجربه ی خوبی بوده نه یسنا گلی من ؟تولدت هیمن جور پیشپیش هی مبارک باشه عشقم یه اتفاق جالب فقط مامان الهه بخونه همین الان موبایلم که توی روفرشی بود واقعا و من اصلا نمیدونستم به صورت کاملا اتفاقی موقع تکون دادن روفرشی پرت شد تو حیاط ........ هیچیش نشد که نشد که نشد
مامان الهه
پاسخ
مرسی عزیز دلم. باورم نمیشه که این اتفاق افتاده عجیب تر این که هیچیش نشده!!! مامانی دوباره امتحان کن
رضوان مامان رادین
9 بهمن 92 0:19
آخ جون تولددددد... دلم لک زده واسه رفتن به تولد یه دخمل خوشگل
مامان ملینا
9 بهمن 92 9:15
سلام یسنا جونم ،پیشاپیش مبارکه تولدت .مامانی فکر کنم بهترین تولد رو برای خوشگلش می خواد بگیره. بدون کفش رفتن به مهدت کلی خندیدم[پاسخ ]
مامان نیایش و نازنین
9 بهمن 92 9:16
سلام از الان تولدت مبارک عزیز خاله
مامان الهه
پاسخ
ممنون
مامان نیروانا
12 بهمن 92 9:24
واااای من اون لحظه ی قشنگ نبودن کفشاتو با مامان شریکم یسناجونم. الهی فداتون. بیصبرانه منتظر روز قشنگ تولدتیم عزیزدلم و تند تند برای مامان انرژی مثبت میفرستیم که همه چی عالی پیش بره. هزار تا شاپرک بوسه برای گل وجودتون
مامان الهه
پاسخ
مرسی که اون لحظه همراهیم کردی فریبا نمیدونی چقدر برای من هیجان داشت و البته پر استرس و نگرانی که واکنش یسنا چی میتونه باشه...ممنونم از این همه انرژی مثبت
مامان ترنم
13 بهمن 92 9:18
پيشاپيش تولدت مبارك يسنا جون. معلومه خيلي برنامه‌ها داري الهه جون. البته تولد توي مهد براي بچه‌ها يكي از قشنگ‌ترين تولدهاست و هميشه براشون به ياد موندني مي‌شه.
مامان الهه
پاسخ
ممنون عزیزم
مادر امیرین
14 بهمن 92 9:38
جانم چه زودی بزرگ میشن این فرشته ها... چه جالب..بدون کفش رفته..حتما با یه صندذلی دمپایی چیزی رفته دیگه نه؟!!!
مامان الهه
پاسخ
به چشم برهم زدنی بزرگ میشن... نه خاله جون بدون دمپایی و صندل فقط با یه جوراب گرم
مامي كيانا
15 بهمن 92 10:14
آخرين ماهگرد يسنا جون هم مبارك به آخرين ماهگرد كيانا جون هم چيزي نمونده اين اتفاق جالب چقدر با ما مشترك بود اتفاقا همين امروز كلي از اين قضيه كلافه بودم آخه هوا سرد بود و دستهام ديگه توانايي بلند كردن كيانا با اونهمه لباس رو نداشت و كفشهاش همشون تو ماشين داشتن استراحت ميكردن
مامان الهه
پاسخ
آخی پس همه یه جورایی تجربه مترک داریم چیزی به تولد کیانا خانم ما هم نمونده دیگه هزارتا بوس برای دختر نازمون