یسنایسنا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

یه دنیا یه یسنا

رسم روزگاره

1392/9/13 12:42
نویسنده : مامان الهه
407 بازدید
اشتراک گذاری

نفس من ! هرروز داری بزرگتر میشی و من از داشتن تو به خودم میبالم. امروز صبح یه تجربه جدید داشتی و حسابی بزرگ شدنت رو به رخم کشیدی نازنینم. هرروز صبح با هم لباس میپوشیدیم و میرفتیم سمت مهدت تا تو به گفته های خودت بازی کنی و شادی کنی و بخندی! ولی امروز ، با سرویس به مهد رفتی!! اینقدر خانم و متین نشستی توی ماشین که من همون لحظه بزرگ شدنت رو حس کردم و قلبم سنگین شد. بزرگ میشی و دیگه مثل قبل خودت رو تو بغل من نمیندازی تا عطر تنت رو حس کنم... بزرگ میشی و میدونم حست، دوست داشتنت، مهربونیات هم با خودت بزرگ و بزرگتر میشن  میدونم رسم روزگار تا بوده همین بوده و تا هست چنین هست، ولی من ِ مادر دلم برای روزهای کودکی تو تنگ خواهد شد... برای محکم در آغوش کشیدنت... دلم برای روزهای باتو بودن تنگ خواهد شد. ولی خوشحالم که همه این روزهایی که دلم برایش تنگ میشود، با تو عاشقی ها کردم...

 

 

*امروز آسمان هم مثل چشمان من بارانی شد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

مامان مهبد كوچولو
13 آذر 92 10:27
اووووووووووووووووووووووووووووووووول
مامان الهه
پاسخ
یعنی سرعت عملت تو حلقم
مامان مهبد كوچولو
13 آذر 92 10:40
عزيزم چه رسم روزگار رو برامون قشنگ به تصوير كشيدي . باورم نميشه كه اين هايي كه ميگي مربوط به همون يسناي دو ماه پيش باشه . راستش تا پستت رو ديدم يه نفس عميق كشيدم ته ته دلم به رسم روزگار خنديدم و اما برات خيلي خوشحال شدم كه اوضاع بر وفق مرادته ، بعد هم سريع براي اينكه دل خودم رو راضي كنم رفتم تاريخ پست ماجراهاي مهدكودك رو نگاه كردم و ديدم اين همه خو گرفتن يسنا با مهد 50 روز طول كشيده .... اميدوارم كه همه ي مرحله هاي زندگيش رو موفقيت آميز پشت سر بزاره . براي ما هم خيلي دعا كن خاله
مامان الهه
پاسخ
آرزو میکنم این روزای سخت شما زود ِ زود تموم بشن و تو خوشحال بشی مهدیه عزیز و مهبدم هم مثل یسنای من بزرگ شدنش رو به رخت بکشه
رضوان مامان رادین
13 آذر 92 10:44
خیلی زیبا بود
مسیحا
13 آذر 92 14:02
منم اشکم دراومد خیلی زیبا و پر احساس بود
مامان مهبد كوچولو
13 آذر 92 15:52
قربون ظرف شستنت عزيز ِ خاله
زینب
13 آذر 92 18:34
الهه جون حالا بچه رو به ظرف شستن گرفتی یک پیشبند درست و حسابی اندازه اش بدوز تا راحت تر کار کنه.... خوب و خوش باشی دوستم که از پیام هات خیلی انرژی می گیرم ... مرسی
مامان سها
13 آذر 92 19:22
خیلی قشنگ نوشتی ... این بچه ها خیلی زود بزرگ شدن و دل کوچیک ما مامان ها خیلی زود واسه بچگش شون تنگ میشه .... امیدوارم همیشه موفق باشن
مامان نیایش ونازنین
16 آذر 92 9:50
سلام راست می گی الهه جون خیلی زود می گذرن و خیلی زود بزرگ می شن . الان نازنین رو که نگاه می کنم باورم نمی شه که دیگه اون دختر دردونه من که خودش رو برام لوس می کرد اینقدر بزرگ شده که برای بوسیدنش باید منتظر فرصت باشم .
مامانی درسا
17 آذر 92 1:36
انشاالله الهه عزیزم بارانی شدن چشمات همیشه از شوق باشه و بس ..... روزی میرسه که یسنا جون اینقده قوی و سلامت و بزرگ میشه که بغل شما براش کوچیک میشه ....... اما بزرگی دلش اینقده حا داره که مهر نازنین مادرشو یه جایه خوب جا بده انشاالله ..... خوش باشین
مامان ملینا
17 آذر 92 10:18
سلام دوست جونم با دو پست جدید برفی آپیم تشریف بیارین
ارغوان
17 آذر 92 12:51
شهرزاد مامان حسین
17 آذر 92 22:41
ای عزیزم. پیشبندشو. الهی. کمک می کنه به مامان.
مامان متین و مهبد
18 آذر 92 8:23
چه میشه کرد با روزگار ولی شما نگران نباش این عاشق کوچولوییی که من میبینم حالا حالاها تو آغوش شمال جا داره.
مامان ترنم
18 آذر 92 9:51
بسسسسيار زيبا و قشنگ نوشتي الهه جون.
مامان ترنم
18 آذر 92 9:51
قربون اون دستهاي كوچولوت كه اينقدر قشنگ ظرف مي‌شوري عزيزم.
مامان پارسا و پوریا
18 آذر 92 16:08
بابا الهه جون تو که دیگه غصه نداری! دخترت کاراتو میکنه! از طرف من ببوسش
مامان نیایش
19 آذر 92 9:48
الهی من قربونت بشم که داری بزرگ میشی کد بانو شده خانوم شده هزار ماشاالله واقعا هم همینه رسم روزگاره تو بزرگ میشوی و من ... الهی سالم باشی
مامان آناهيتا
1 دی 92 13:49
من از اين پست به قبل رو قبلا خونده بودم. اونم با استفاده از موبايلم ولي نمي شد كامنت گذاشت. فكر نكني عزيزم شاهد بزرگ شدن و خانوم شدنت نيستم. من دلم پر ميزنه كه بيام به اينجا و هي عكساي نازت و ببينم و شيرين زبونيات و حس كنم. دوست دارم.
مامان الهه
پاسخ
همیشه مهرت از دور ما رو گرم میکنه زینب عزیز... این تکنولوژی هم شده دردسر این روزای ما.. خود منم همینطوریم ... پستای دوستام رو میخونم وبعد فکر میکنم براشون کامنت هم گذاشتم خیلی دوستتون داریم...
مامان نیروانا
4 دی 92 9:09
الهه ی من! خدا نکنه چشات بارونی بشه. رسم غریب روزگاره ولی باهاش همراه شو و شادی کن. حسرت گذشته ها رو نخور و به زیباییای پیش رو چشم بدوز و از همه مهم تر از حال لذت ببر. فداش بشم که چه خانوم شده. (کی این عکسا رو دیده باشم خوبه!!؟؟ نگا کی دارم کامنت میذارم. اینم رسم رفاقت ماست. ببخش الهه جون )