یسنایسنا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

یه دنیا یه یسنا

رنگ خدا

1392/1/19 23:05
نویسنده : مامان الهه
740 بازدید
اشتراک گذاری

اینروزها همش دارم به حکمت خدا و رنگ خدا و حضور خدا فکر میکنم.بعضی وقتها میگم خدایا شکرت که بدتر از این نشد. بعضی وقتها هم فکر میکنم آخه خداجون حکمت این کارت چی بوده.؟ چرا باید یهو عمو امیرت به این روز بیفته؟جوون سرزنده و ورزشکار چرا باید یهو بی خود و بی جهت رگ قلبش پاره بشه و بره زیر تیغ جراحی و عمل قلب باز انجام بده؟دلم نمیخواد ناشکری کنم خدا ولی حکمتت رو درک نمیکنم. میدونم که الان همینکه داره نفس میکشه همینکه جلوی چشممون میتونه چندقدم راه بره همش رو از تو داریم خدا. میدونم که خودت برش گردوندی ولی بازم نمیتونم درک کنم .خدایا منو ببخش. شکرت به خاطر داده ها و نداده هات.شکر...

شب دوم فروردین قلب عمو امیر درد میگیره و سریع میبرنش اورژانس. از اونجا هم سریعا با آمبولانس منتقلش میکنن تهران و ظهر سوم فروردین به خاطر پارگی شریان ورودی به قلب عمل میشه. عمل سنگینی داشته. حدود 9 ساعت طول کشیده. اون موقع من و تو و بابا کرمان بودیم .وقتی عملش تموم شد تازه به ما خبر دادن. سفرمون نیمه کاره گذاشتیم و خودمون رو رسوندیم تهران.واسه همین لذت دیدار زینب و آناهیتای نازنین و فریبا و نیروانای عزیز رو نتونستم مزه مزه کنم و شوق دیدارشون تو دلم موند. قبل از اینکه بریم کرمان بهت گفته بودم قراره بریم پیش آناهیتا و نیرواناو تو خوشحال بودی همش سراغشون رو میگرفتی ولی خوب نشد که حس خوب با هم بودن رو درک کنیم.ایشالا وقتی عمو امیر خوب شد یه سفر با عمو میریم کرمان و همه جاش رو خوب سیاحت میکنیم و دوستای گلمون رو هم میبینیم

دو سه روزی میشه که عمو مرخص شده و ما هم هرروزمیریم پیشش ولی خوب هیچ حال و حوصله ای نداره و تو این چند روز فقط یک بار ازش یه عکس العمل دیدیم اونم به خاطر تو بود که از دور براش بوس فرستادی. آخه رابطه تو و امیر خیلی خوبه و همیشه عمو امیر بهت سرمیزد و تو هم خیلی دوسش داری.چند شب پیش موقع خواب وقتی چشمام رو بسته بودم که تو بخوابی شروع کردی باخودت حرف زدن وقتی نگاهت کردم دیدم دستات رو برده بودی بالا و میگفتی خدایا حال عمو امیر رو خوب کن دوباره بیاد خونمون واسم شیرکاکائو بخره.. خدایا به دل معصوم این فرشته خونه ما گوش کن و حال امیر رو زودتر خوب کن. خدایا شکرت

امیر و یسنا کوچولو

 

امیر و یسنا محرم 90

 

امیر و یسنا اردیبهشت 91

 

امیر و یسنا و احمد تولد 3 سالگی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (25)

سام ومامان کیوانه
15 فروردین 92 2:16
سلام عزیزم . وای خاله الهه مهربون ممنون از اینکه به یاد سام کوچولو بودی واولین کسی بودید که تولدشو تبریک گفتید .برای عمو جون یسنا ی نازنین خیلی ناراحت شدیم . انشاللله بلا دور باشه وهمواره همتون سلامت باشید .
مامان پریسا
15 فروردین 92 10:08
سلام گلم. عید شما مبارک. خدا رو شکر که خطر برطرف شده. خدا همه ی مریض ها رو شفا بده. الهی امین.
مامان نیایش
15 فروردین 92 10:08
قربون اون دستای کوچولوت برم یسنا جونم که برای عمویی بردی بالا رو به آسمون زیر لب دعا میکنی ما هم به یادشیم و براش دعا میکنیم که سلامتی کاملش رو به دست بیاره خدا بزرگه عزیزم توکل بر خدا
محمد
15 فروردین 92 11:09
سال نو مبارک ان شاءالله بزودی حال عمو امیر خوب میشه شادباشیدوسلامت
مامان سونیا
15 فروردین 92 17:58
سلام الهه جون این پست رو خوندم خیلی ناراحت شدم بازم خدا رو شکر که الان زنده هستند و توی این دنیا و پیش شما انشاالله که خدا وند شفای عاجل براشون عنایت کنند و سلامتی کاملشون رو بدست بیارند دعا گوشون هستیم انشاالله که زود زود خوب بشن
رضوان
15 فروردین 92 22:07
قربون اون قلب مهربونت برم من..خدا حتما دعای فرشتهای پاک و معصومشو برآورده میکنه..عمو جون هم که ماشا... جوونن..ان شاا... هر چه زودتر سلامتیشونو بدست میارن و به یسنا جون سر میزننو صد البته شیرکاکائو هم فراموش نمیکنن.. الهه جون خیلی ناراحت شدم اما خدا را شکر حالشون رو به بهبودیه
مامان پارمیس
16 فروردین 92 0:11
یعنی من و پارمیسو نمیخواستین ببینین؟ امیدوارم هر چه زودتر بهبود کامل حاصل بشه
مسیحا
16 فروردین 92 19:19
سلام عزیزم، سال نو مبارک امیدوارم سالی پر از شادی و خنده و موفقیت داشته باشی و همچنین عمو جونت سالم و سرحال بشه انشاالله
مامان امیرعلی جیگر
16 فروردین 92 22:02
سلام دوستم. الان شک زده ام.یهو جا خوردم.خیلی ناراحت شدم برا عمو امیر یسنا گلی. اما خدا رو شکر که الان صحیح و سالمن.همین مهمه.
مامان سحرناز
16 فروردین 92 23:27
سلام به الهه جون و یسنای عزیزم ..سال نوتون مبارک... امیدوارم که سال خوبی داشته باشین و حال عمو امیرم زود خوب بشه و دوباره با حال خوبش برای یسنا گلی شیرکاکائو بخره...
مامان سحرناز
16 فروردین 92 23:29
الهه جون سحرناز برای برنده شدن تو جشنواره ی نوروزی به رای شما نیاز داره اگه میشه لطفا به این آدرس برید و به سحرناز امتیاز 5 رو بدید... هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم http://soha.torgheh.ir/festival/festivalPage.php?festival=6 البته میتونید از طریق وبش هم اقدام کنید..
مامان متین
17 فروردین 92 0:19
سلام خانمی .خیلی از خوندن این خبر ناراحت شدم .لی بازم خدا روشکر .ان شالله که حالشون زود خوب میشه.
مامان سهی
17 فروردین 92 0:31
اگه "دیسکشن ائورت" بوده که بیشتر از این ها خدا رحم کرده. همین چند روز پیش یه مریض اومد اوژانس که... این مریضی جوون و پیر نداره و فوق اوزانس هست. خدار و شکر واقعا چون خیلی هاشون به بیمارستان نمیرسن
مامان هامان
17 فروردین 92 10:07
سال خوبی براتون آرزو می کنم امیدوارم هر چه زودتر عمو امیر هم بهبود کامل خودش رو به دست بیاره
مامان مهبد كوچولو
17 فروردین 92 10:25
واااااااااااااااااااااااااااااااي خدااااااااااااااااي من آخه چرااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خيلي ناراحت شدم . ايشالله زودتر بياي و خبر سلامتي و بهبودي عمو امير رو بدي . قربون يسنا گلي كه اينقدر قشنگ واسه عمو اميرش دعا كرده . خدايا خودت كمكش كن .
مامی امیرین
17 فروردین 92 11:04
سلام مهربونم.سال نوت مبارک. از اینکه سال جدیدتون اینطوری شروع شد ناراحت شدم. هیچکس از حکمت کارای خدا سر در نمیاره! خدا رو شکر که بهتره...
مامان ترنم
17 فروردین 92 11:09
ما هم همگي همراه يسناي مهربون براش دعا مي‌كنيم. خدا خودش به دل اين كوچولوهاي نازنين رحم مي كنه و عمو امير ان شاا... زود زود خوب مي‌شه.
مامان نیایش
17 فروردین 92 11:47
سلام الهه جون . سال نو مبارک. خدا رو شکر که به خیر گذشته انشالا زودتر سلامتی کاملشون رو بدست می یارن و دل یسنای عزیز هم شاد می شه . چون بازم براش شیر کاکائو می خرن .
مامان فتانه
17 فروردین 92 18:07
سلام خانمی چه بد انشالله که زود زود خوب بشه و برای دخملی ما شیر کاکائو بخره
مريم مامان آريا
17 فروردین 92 19:12
سال نو مبارک اميدوارم کنار فرشته کوچولوتون سالي سرشار از شادي و آرامش و خوشي همراه با سلامتي داشته باشين خدا همه مريض ها رو شفا بده
✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
18 فروردین 92 2:56
وای خدای من خیلی ناراحت شدم.ایشالا خدا همه مریضها بالاخص عمو امیر رو شفا بده.الهی که خدا دعای یسنای عزیزم رو به زودی اجابت کنه.
مامان نیروانا
18 فروردین 92 8:32
الهه جانم، بازم دعا میکنم عمو امیر بهبودی کامل و تندرستیش رو به دعای فرشته کوچولومون هدیه بگیره از خدا
مامان نسترن
18 فروردین 92 10:37
سلام یسناجون. خوبی عزیزم. خوشحالم که عموجون مهربونت حالش بهترشده. اونم با دعای شما


خیلی متشکرم خاله جون
مامان آناهيتا
19 فروردین 92 11:50
عزيز دلم، پس دليل يهويي برگشتنتون عمو امير بوده. يسناي نازم، مطمئن باش خداوند دعاي تو رو مي شنوه و بهترين ها رو براي عموي مهربونت ميفرسته. قربون دستاي كوچولو ودل بزرگت.


ممنونم خاله جون من همش میگفتم به مامانم چرا پس آناهیتا رو ندیدیم ؟
منا مامان یسنا
24 فروردین 92 19:11
سلام خداروهزار مرتبه شاکرم برای سلامتی عموی عزیز یسنا.واقعا سخت ترین عمل ومن تجربش رو روی مامان بزرگم دارم وبعد از 2ماه تونستیم ببینیمش وسلامتیش برامون لذت بخش ترین حس بود


لحظه های شختیه وقتی یکی از کسایی که دوستش داری رو اونجوری بیحال و بیمار ببینی خدا به همه سلامتی ببخشه