یسنایسنا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

یه دنیا یه یسنا

روزهایی که میشن خاطره

1391/12/28 21:05
نویسنده : مامان الهه
859 بازدید
اشتراک گذاری

عروسی خاله ندا هم به خوبی و خوشی برگزار شد. خدا روشکر که همه چیز همون جوری پیش رفت که خودشون دوست داشتن و هیچ چیز دلچسبتر از این نیست که یه عروسی با تمام دردسرها و دوندگیهاش به خوبی و خوشی و طبق میل عروس ودوماد پیش بره. 

بازهم خداروشکر میکنم که دختر نازی مثل تو دارم که توی تموم این دوندگیها پا به پامون اومدی و دم نزدی. چه اونروزایی که با من میومدی تا خونه خاله ندا رو بچینیم  و به چیزی دست نمیزدی و چه اونروزایی که صبورانه تو خونه پیش خاله نسرین میموندی و اجازه میدادی که من با خیال راحت تری از جانب تو به کارای بیرون برسم و به خاله ندا و بقیه کمک کنم. ازت ممنونم دختر خوبم.

روز عروسی  از ظهر با من تو آرایشگاه بودی و بعد هم آتلیه واسه همین یه کم خسته شدی و بعد از آتلیه خوابت برد و من نگران بودم نکنه همین جوری بخوابی و چیزی از عروسی نفهمی ولی خوب خیلی به موقع بیدار شدی. درست قبل از اینکه عروس و داماد برسن از خواب بیدار شدی و کلی کیف کردی که خاله رو تو لباس عروس دیدی و حسابی رقصیدی. ولی خوب اون خواب بدموقع اجازه نداد که تمام و کمال از عروسی لذت ببری و تا از پیشت میرفتم ناراحتی میکردی ولی خوب تقصیر تو نبود اشکال از کار من بود که مجبور شدم تورو با خودم از ظهر همراه کنم و نتونستی بعدازظهر بخوابی . به هرحال بازهم خیلی ماه بودی خیلی.

لباس عروسیت که زحمتش رو خاله افسانه کشیده بود  هم خیلی بهت اومده بود و مثل پرنسس ها شده بودی. یه حلقه گل هم  واست درست کردم که به خاطرش کلی فریبا جون رو زحمت دادم. ازت ممنونم فریبا جون که اگه کمکهات نبود کارم پیش نمیرفت. خیلی حلقه سرت بهت اومده بود و ناز شده بودی 

 

عروسی

 

 

 

لباس عروس

 

این عکس هم روزیه که لباست به دستمون رسیده بود و تو از ذوقت دیگه درش نمیوردی یک ساعتی باهاش رقصیدی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان دینا جون
28 اسفند 91 21:15
عروسی خاله ندا مبارکهامیدوارم که خوشبخت بشنوایییییی چه حلقه گل خوشگلیوای چه لباس خوشگلتریوای چه دخمل خوشگلتر ترتری
مامان نیایش
30 اسفند 91 11:48
عزیز دلم عروسی خاله ندا مبارک الهی که به پای هم پیر شن و هر روز زندگی مشترکشون قشنگ تر از روز قبل باشه ...عزیزم چه قدر ناز شدی یسنا گلی چه قدر با این تاج گل سرت زیباتر شدی گل نازم به به به سلیقه ی مامان گلت الهه جونم همیشه به جشن و شادی و عروسی الهی که خوش باشید همیشه توی این آخرین لحظات سال اومدم تا بگم به یادتونم و همیشه دوستتو دارم سال خوب یپیش رو داشته باشید عزیزای دل
مامان نیایش
30 اسفند 91 11:50
وقتی حلقه گل رو رو سر یسنا دیدم هنوز پست رو تا آخر نخونده بودم اتفاقا یاد نیروانا عسلم افتادم پس نگو دست های فریبا جونی هم تو کار بودههههههههقربون هر دوتا تون که خیلی با سلیقه هستین مبارکت باشه یسنا جو نایشالا عروسی خودت
مامان ترنم
7 فروردین 92 16:59
مبارك باشه. چقدر با اين لباس ناز شدي فرشته كوچولو.
مامان نیروانا
10 فروردین 92 9:32
وای خدای من، چه ماه شدی عسل!!! تو خودت قند و نباتی، شکلاتی، شکلاتی!!! قربون اون روی ماهت برم من خاله، دست مامانت درد نکنه که خوش همه جوره هنرمنده. من که کاری نکردم جز ارسال چند تا عکس. ولی حال کردم عجب ترکیب رنگی زدی الهه، آفرین بانوی هنرمند، آفرین. خوشحالم که عروسی به خیر و خوشی تموم شده. میبوسمتون حسابی
مامان مهبد كوچولو
17 فروردین 92 9:42
سلام عزيزم . سال نو ، بهار نو مبارك . كلي از پست هات عقب مونده بودم و كلي دلتنگتون بودم . عروسي خاله ندا جون مبارك . ايشالله كه زندگي خوب و خوشي رو با هم تجربه كنند و هميشه شاد باشن . عروسي يسنا جونمون ... الهييييييييييييييي . چقدر اين دخترك ناز و ملوس شده دست ماماني هنرمند و خاله هاي هنرمندي كه دست اندر كار بودن درد نكنه
مامی کیانا
19 فروردین 92 9:22
آخ جون عروسییییییییییییییییی الهی یسنا جون هم تو لباس سپید عروسی ببینیم لباست هم خیلی خیلی خوشگله مبارکت باشه عروسی خاله ندا جون هم مبارک باشه