یسنایسنا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

یه دنیا یه یسنا

مهربان مرد زادروزت خجسته

یک نفر در همین نزدیکی ها چیزی، به وسعت یک زندگی برایت جا گذاشته است .. خیالت راحت باشد ، آرام چشمهایت را ببند، یک نفر برای همه نگرانی هایت بیدار است.. . یک نفر که از همه زیبایی های دنیا تنها تورا باور دارد. مهربان مرد زادروزت خجسته! چند سالیه که روز اول تابستون برام رنگ و بوی دیگه ای داره و حس و حال خوبی دارم تو این روز...امروز تولد بابا ست نازنینم و چقدر از دیروز صبح که با هم رفتیم برای خرید کادو جلوی خودتو گرفتی که یه وقت سوپرایزمونو لو ندی و من چقدر تو دلم دعا میکردم که یهو سوتی ندی.هرچند که دیروز موقع ناهار نتونستی جلوی خودتو بگیری و داشتی رازمون رو بر ملا میکردی ولی خوب بابا اصلا تو باغ نبود و تمام حواسش ب...
1 تير 1393

زادروز بهار

آناهیتای عزیزم ، امروز زادروز توست و من چقدر دلم میخواست کنارت بودم و توی جشنت همراهت بودم. تولدت مبارک عزیز دل که امروز خورشید برای تو میتابد. زینب عزیز بر تو هم خجسته باد سالروز مادر شدنت   ...
27 فروردين 1393

تویی آغازِ روز ِ بودن من

از وقتی که خاطرات کودکیم یادمه، بهار که میشد برای روز تولدم لحظه شماری میکردم و مثل تو که به وجد میای و روزها رو میشمری منم با شوق و شور خاصی که حالا خیلی کسی هم متوجه نشه ذوق میکردم که تولدم نزدیکه و کلی برای خودم برنامه ریزی میکردم که اون روز چکار کنم . یادمه یه سال که فهمیدم مامانم کادوی تولدم رو خریده و قایم کرده که روز تولدم مثلا غافلگیرم کنه، یه روز که کسی خونه نبود همه جای خونه رو گشتم تا بفهمم چی قراره بهم کادو بدن  وقتی جعبه اش رو پیدا کردم و دیدم که یه ساعت مچی خیلی خوشگله دیگه نمیتونستم صبر کنم و دلم میخواست روزها تندتر بگذره که روز تولدم اون هدیه رویایی رو بگیرم و برم تو آسمونها...   ولی امسال با همه سالها فرق د...
25 فروردين 1393

طعم شیرین تولد

حالا که هنوز بحث تولد تو خونه تو داغه و هنوز سرمستیم از مزه مزه کردن خاطره های روز تولدت، میخوام تولد یه نفر رو بهش تبریک بگم که خیلی برای من و تو عزیزه... امروز تولد خاله نداست... تولدت مبارک ندا جون... نمیدونم اون موقعی که تو به دنیا اومدی من چه حالی داشتم... حسادت کردم یا نه... ولی اینو میدونم که الان پچ پچهای خواهرانه مون رو با دنیایی عوض نمیکنم.. برات بهترینها رو آرزو دارم روز میلادت مبارک تولد خاله ندا بهونه ای شد تا توی آرشیو عکسها یه دوری بزنم و کلی خاطره برام زنده بشه عکسی که برات میذارم روز تولد بهنوش و خونه خاله الهام هست که وقتی دیدمش لبخند شیرینی به لبم اومد از اون شب قشنگ.. شما دوتا اسفندی با کیک بهنوش عکس میگرفتین و کیف م...
19 اسفند 1392

تولد بازی

تولد بازیامون که از دو روز قبل از روز تولدت شروع شد تا هفته بعدش ادامه دار شد و حسابی کیفور شدی. دو روز قبل از تولدت با یه کیک کوچولو رفتیم خونه مادر تا اونها هم تو شادیت شریک کنی و از اونجا استارت تولد بازی خورده شد. بعد از اون هم که جشن اصلی رو توی مهد گرفتیم که بازتابش همچنان ادامه داره. تا چند روز بعدش هم وقتی از مهد میومدی یه کادو دستت بود، مدیر مهدتون که توی جشنت حضور نداشت و یکی دوتا از دوستات که روز جشن بهت کادو نداده بودن برات هدیه گرفته بودن و حسابی کیف میکردی.. تا چهارشنبه پیش که جلسه آخر کلاس زبانت بود و تولد پرستش هم کلاسیت که قرار بود توی کلاس یه جشن کوچولو بگیره و باز کنار تولد پرستش، تولد تو هم بود انگار. دوستای مهربونت برات...
18 اسفند 1392

تولد رنگین کمان 4 ساله

از یک ماه پیش تو فکر این بودم که امسال چطور تولدت رو برات بگیرم که برات موندگار تر بشه...از خودت که میپرسیدم فقط میگفتی رنگین کمان میخوام! میخوام کیکم رنگین کمان باشه، لباسم رنگین کمونی باشه همه رنگین کمون! حتی وقتی طرحهای تولد با تم دورا رو هم نشونت دادم هم باز گفتی نه فقط رنگین کمون... منم به خواسته ات عمل کردم. خداییش خیلی هم تم راحتی رو انتخاب کرده بودی بازی با رنگها بود و کار زیادی نداشت. لباست رو که خاله الهام زحمت کشید و دوخت و کارتهای دعوت و ریسه happy bitrhday رو هم با خاله ندا نشستیم و طراحی کردیم. فقط مونده بود یه متن خوبی برای کارت دعوتها پیدا کنم. هرچی فکر کردم چیزی به ذهنم نمیرسید.. هرچی مینوشتم یا خیلی ادبی میشد که از درک بچه...
10 اسفند 1392

حس قشنگ دوستی

فاصله ها نمیتونن  احساس داشتن یه دوست خوب رو ازت بگیره... میبینی مامان دوستای خوب از فاصله های دور هم انرژی و احساسشون میرسه و دلت رو قرص میکنه و شاداب...           ...
8 اسفند 1392

رنگین کمان هفت رنگ

نزدیکتر.... اينجا حوالي خوشه گندم از داس افتاده‌اي، من بودم كه مي‌خواندم! و تو آمدی آهسته و استوار چونان رنگین کمانی که پس از باران دلتنگی، نویدبخش بهاری دوباره است جانی تازه به رویاهایم بخشیدی و تو میدانی؟ همواره  پس از باران نفس میبارد از هستی...!؟ نزدیکتر.... اينجا! پس از واپسین باران زمستان گرمی بهار زندگانی ام شدی ای رنگین کمان همه فصلها! به حرمت وجود توست این همه شکوفه که به سرشاخه هر درخت خواهد رویید. این بهار در راه افسونگری بیش نیست در برابر لبخند زندگی بخشت یسنای آرزوهایم...     این شعر رو خاله نسرین بر...
7 اسفند 1392