رنگ و وارنگ
یه جمله ای رو این روزها ازت زیاد میشنوم دخترکم. بیبینم کداس؟(ببینم کجاست؟) هر حرفی که بزنیم یا کاری کنیم سریع میای میگی بیبینم کداس؟ مثلا میگم وای امروز چقدر خسته شدم! سریع میگی بیبینم کداس؟؟ و من میمونم که چطوری خستگی رو نشونت بدم!
قرار بود که واسه چکاپ برم دکتر. با اینکه قرار بود که سه نفری بریم ولی یکمی اذیتت کردم و گفتم بمون پیش بابا که مامان بره دکتر و زودی بیاد. قیافه ات تو هم رفت و بعد یه دفعه یه فکری به ذهنت رسید و با دستای کوچولوت به دلت فشار دادی و گفتی دلم درد میکنه!! بریم آقای دُتُر!!
قراره که واست تخت سفارش بدم که بسازن. اول رفتیم چند تا فروشگاه تا مدلهای جدید رو ببینم و بعد بریم سفارش بدیم. اولین فروشگاهی که رفتیم از دیدن اون همه رنگ و تخت و وسیله بچه ذوق زده شدی و هی پشت سرهم میگفتی منم میخوام منم میخوام!!
عاشق عرق نعنا شدی به محض اینکه یه کوچولو دلت درد میگیره میگی مامان انّ نا بده. فکر میکنی که همه دردها با خوردن عرق نعنا خوب میشه یه روز بابا داشت میگفت دستش درد میکنه. بعد از اینکه اول محل درد رو وارسی کردی و کفتی بیبینم کداس؟؟ اومدی به من گفتی مامان انّ نا بده بابا بخوره خوب شه!
واست رنگ انگشتی گرفتم تا این روزهای گرم و کش دار رو تو خونه با هم سر کنیم ولی فقط وقتی من باشم بازی میکنی و اگه از پیشت برم در رنگها رو میبندی و میای دنبالم. خیلی خوشت نمیاد که دستات رنگی بشن واسه همین زود میگی بشور.اگه به بدنت بخوره که دیگه هیچی!!!
این روزها توی کارتون ها و کتابها دنبال مامان و بابای شخصیتها میگردی فکرکنم نشونه اینه که داری مفهوم خانواده رو درک میکنی و متوجه شدی که خانواده یعنی مامان و بابا و یه بچه. خوشحالم واست عزیزم
وقتی به چشمات نگاه میکنم تمام دنیا رو توش میبینم.دنیای من دوستت دارم و سادگی کودکانه ات را با هیچ چیز عوض نمیکنم