یسنای دنیای من
یسنای من دوست داره مامانش بشینه و خمیر بازی کنه و اون فقط تماشا کنه و گهگداری چشمهای عروسکهای خمیری رو بذاره. یسنای من دوست نداره تنهایی بازی کنه
یسنای من دوست داره یکی یکی سی دی هاش رو بذاره توی دستگاه ٣ دقیقه از هرکدوم رو ببینه و بعد درش بیاره و سی دی بعدی رو بذاره. یسنای من این موقع دوست نداره نه بشنوه. دستگاه خراب بشه اصلا مهم نیست!
یسنای من دوست داره ساعتها بشینه و عکسهای خانوادگی نگاه کنه و اصلا هم خسته نمیشه!
یسنای من دوست داره سیب بخوره.یسنای من اصلا موز دوست نداره!
یسنای من دوست داره پلوش رو خالی بخوره. یسنای من دوست نداره روی پلوش خورش بریزم.(ولی من آخرش واسش خورش میریزم)!!
یسنای من با گنجشکها و کبوترهای دم پنجره حرف میزنه و بهشون غذا تعارف میکنه!
یسنای من دوست داره خودش جورابشو بپوشه یسنای من هنوز نمیتونه که جورابش رو بپوشه!
یسنای من خودش کفشش رو درمیاره و میذاره توی جا کفشی.یسنای من استقلالش رو به رخ میکشه!!
یسنای من دوست داره خودش لباسشو انتخاب کنه. یسنای من باز استقلالش رو به رخ میکشه!!!
یسنای من قوه تخیلش بکار افتاده و از توی جیبش شکلات خیالی درمیاره و تعارف میکنه و من باید تو این بازی خیال باهاش همراه بشم و بگم به به!!!!!!!
یسنای من دوست داره از پله بالا و پایین بره. یسنای من دوست نداره که کسی دستشو بگیره میخواد که مستقل باشه. یسنای من باز استقلالش رو به رخ میکشه!!!
یسنای من دوست داره یه دونه یه دونه برچسبهاشو بچسبونه به در و دیوار بعد یه دونه یه دونه بکندشون و ببره یه جای دیگه بچسبونه. یسنای من دوست نداره این موقع کسی مزاحمش بشه!!
یسنای من دوست نداره کسی به زور بغلش کنه.با همه بازی میکنه ولی دوست نداره کسی بغلش کنه!