یسنایسنا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

یه دنیا یه یسنا

یسنای من دنیای من

1390/12/22 0:33
نویسنده : مامان الهه
762 بازدید
اشتراک گذاری

شیرینم از کارهات و حرفهات جا موندم!!! آخه هر روز یه حرف جدید یه کار جدید داری!! روزها مثل باد دارن میگذرن و من فقط نظاره میکنم به این همه عجله برای پایان و آغازی دوباره!!!

 

این چندوقت همش میگی مامان بریم مگازه (مغازه)دو تا بسنتی بخییم،چیپس بخییم،شیر بخییم،پشک(پفک)بخییم(بخریم)!!

از اتوبوس خیلی خوشت میاد.وقتی توی خیابون اتوبوس میبینی میگی اوبوس همش دلت میخواد که سوار اتوبوس بشی ولی خوب ما که همیشه با ماشین میریم بیرون و به اتوبوس سواری نمیرسیم.

شعرخوندنت خیلی خوب شده چندتا شعر یاد گرفتی و با خودت تکرار میکنی ولی بعضی کلمه ها رو هنوز نمیتونی درست تلفظ کنی. شعرهای خاله شادونه رو حفظ شدی کاملا. چند روز پیش واست یه سی دی خاله شادونه خریدیم،هرچند سرمون کلاه رفت و یکی دو تا از شعرهاش رو چندبار تکرار کرده ولی خوب تو خیلی دوستش داری و همش اون رو نگاه میکنی حتی شب اول سی دی به دست خوابیدی!! قربونت برم من که اینقدر ساده شاد میشی!!!!

از یک تا ده رو میشماری.میگی یک،دو،سه،دار(چهار)،پنج،شیش،خپت(هفت)،خشت(هشت)،نه،ده!

چند وقته که دارم پروژه پوشک گیری رو اجرا میکنم ولی تا الان با شکست مواجه شدم!!!! واست جایزه گذاشتم که اگه قبل از اینکه کار از کار بگذره بهم بگی و بریم دستشویی، جایزه بهت بدم.جایزه شما هم بستنی گذاشتیم چون خیلی خیلی دوست داری. ولی خوب بعد از اینکه چندباری سرکارم میذاری و الکی میریم دستشویی و خبری نبود، شلوارت رو که خیس میکنی،با یه لحن قشنگی میگی مامان جایزه بسنتی بده !(بر وزن بسنتی هنرپیشه هندی بخوانید) حالا موندم که چکار کنم. اصلا الان موقع خوبیه یا بذارم واسه بعد از عید؟!! به هرحال تصمیم گرفتم اصلا بهت فشار نیارم تا استرس بهت وارد نشه!!!

راستی یادم رفت که بگم چندوقتی هم هست که اسمت رو از نتا به نسنا عوض کردی . یه چیزی که برمیداری میگی این مال نسنا !!!

تو تمام دنیای منی یسنای من!!!

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

مامان متین
22 اسفند 90 9:38
قربون نسنای خودم برم من چه شیرین زبون شدی خاله مامانی خوب کاری می کنی که بهش فشار نمیاری منم دوبار این مسیر رو رفتم تا خود متین قبول کرد ایشالله به موقش که بشه یسنا جونی هم یاد میگیره
مامان یسنا گلی
22 اسفند 90 11:09
سلام خاله جون.خوبین؟ منم دقیقا دارم همین پروژه را روی یسنا اجرا میکنم که البته بیشتر وقتها یادش میره و بعد اتمام کار میگه....... جالبه که یسنای ما هم تا هفته قبل به خودش میگفت نسا و الان میگه نسنا
مامان یسنا
23 اسفند 90 7:54
سلام یسنا جونم لذت میبرم وقتی مامانی صحبتات رو مینویسه....پیش ماهم بیا گلم
مامانی درسا
23 اسفند 90 14:16
بیا در غروب آخرین سه شنبه سال برای گردگیری افکارمان آتشی بیافروزیم کینه ها را بسوزانیم زردی خاطرات بد را به آتش و سرخی عشق را از آتش بگیریم آتش نفرت را در وجودمان خاموش کنیم .
آرتین خان
23 اسفند 90 21:57
ماشالا به یسنای خاله چقدر پیشرفت کردی عزیزم میبوسمت
نرگس
24 اسفند 90 8:58
عزیزه دلم پیشاپیش عید و تبریک می گم ایشاءالله سال خوبی رو شروع کنی در کنار مامان و بابا دعا می کنم از همین امسال و برای همیشه همه سالهات پر از موفقیت ، پیروزی و سلامتی باشه
بهنوش
24 اسفند 90 19:35
سلام میگم سعی کن عدد باقرزاده رو هم یادش بدی!این عدد سرمایه ملیه...)))))