نقش جدید تو
آذرماهمون خیلی زود گذشت .شاید خیلی زودتر از آبان با همه خبرای خوبش.بیشتر ماه رو یه روز به خاطر آلودگی تعطیل بودین و یه روز به خاطر برف و سرمای شدید.شاید از کل آذر ماه دو هفته کامل مدرسه نرفتی .ولی با اینحال حسابی خوشحال بودی و روزهای برفی پشت پنجره به انتظار برف بازی و آدم برفی مینشستی و بارش سپیدی برف رو نگاه میکردی. این دوهفته دی ماه هم خیلی آروم و بی صدا گذشته و امروز که نگاه به تقویم میکردم باورم نمیشه که دوهفته دیگه تا پایانش داریم. هرچند تو شمار روزها رو خیلی وقته داری و روزشمار تولدت رو شروع کردی و برای اون روز برنامه ها در سرت میپرورونی.
این روزها مهربون تر از قبل شدی , و شاید دلیلش به خاطر نقش جدیدی باشه که تازگی داری حسش میکنی...از روزی که فهمیدی قراره خونواده امون پذیرای فرد جدید باشه و قراره خواهر بزرگ باشی. اینقدر ذوق زده ای که من رو هم سر ذوق میاری.هرروز یه اسم انتخاب میکنی برای نینی ای که نمیدونیم دختره یا پسر...هرروز قبل اینکه بری مدرسه به نینی سلام میکنی .هرروز حال من رو میپرسی مبادا بهم ریخته باشم. خلاصه که حسابی خوشحالی.دوستت دارم زیباترینم که با کارهای شیرینت مارو هم سر ذوق میاری