یسنایسنا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

یه دنیا یه یسنا

داری بزرگ میشی

1392/9/2 10:34
نویسنده : مامان الهه
322 بازدید
اشتراک گذاری

چند وقته ذهنت درگیری های جالبی داره.این حرفات رو من تازه شنیدم از زبون مادرجونت

-من که بزرگ شدم میخوام با ... عروسی کنم بعد بریم بچه پیدا کنیم من بشم مامانش و ... بشه باباش

یکی دوروز پیش این رو از زبون خودت شنیدم که

- من که بزرگ شدم میخوام عروس بشم،... داماد بشه بعد من مامان بشم و ... بابا بشه بچمون بشه نفسمون!!!!

به قول مامان نیروانا جون شاید به خاطر اینه که داری از خودت و جنسیتت شناخت پیدا میکنی و ذهنت رو درگیر کرده. ولی منم مثل مامان فریبا آرزو میکنم که اهلی کسی باشی که تو رو به گل سرخت برسونه مسافر کوچولوی من!

یاد اون پستی افتادم که چند وقت پیش واست نوشته بودم البته انگار تاریخش تغییر کرده چون میدونم  اوایل نوشتنم واست بود. به این عنوان مسافر کوچوک ما

دوستت دارم گل سرخ من!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (15)

مامان مهبد كوچولو
2 آذر 92 10:40
اوووووووووووووووووووول
مامان مهبد كوچولو
2 آذر 92 10:56
عزيززززززززززززززززززززززم حالا اين دوماد خوشبخت كي هست ؟ قربونش برم من اين نازنازي رو كه داره خودش رو ميشناسه . ايشالله كه همينطوره اهلي كسي ميشه كه يسنا رو به گل سرخش ميرسونه . اينم يه عالمه گل سرخ تقديم به مسافر كوچولو .
رضوان مامان رادین
2 آذر 92 11:03
خاله جون ایشاا... خوشبختیتو ببینیم
مريم مامان آريا
2 آذر 92 11:23
قربون عروس کوچولو برم من اي جان چه بامزه حرف ميزنه عکس پروفايلش خيلي زيباست ماشالله راستي به مهد عادت کرد
مامان پارسا و پوریا
3 آذر 92 1:48
بابا الهه جون چـــرا اسم این داماد خوشبختو نمیگی؟
مامان ترنم
3 آذر 92 11:09
يسنا جون عزيزم به قول مامان داري بزرگ مي‌شي . اين بزرگ شدنت مبارك عزيزم. آرزوي ما پدر و مادرها فقط خوشبختي شماهاست عزيزم.
مامان ملینا
3 آذر 92 12:50
الهی همه بچه ها تو این سن اینجورین.می بوسمت عزیزم
مامان متین و مهبد
3 آذر 92 20:03
ایشالله به خواسته هات برسی شیرین عسل.
مامان نسترن
4 آذر 92 9:31
جووونم اینا همه طبیعیه عزیزم. انگار تمام دختر بچه ها توی این سن ذهنشون درگیر میشه. خواهر زاده من می گه می خوام با بابا ازدواج کنم. الهی عزیز کوچولوی من, همه انتخابات بهترین باشه
مامانی
4 آذر 92 10:35
خوب مگه بده از الان شوهر پیدا کرده
مامان نیایش
5 آذر 92 19:27
الهی من قربون تو بشم که داری بزرگ میشی و میخوای عروس بشی عسلم الهی عروسی تو ببینم
مامی یلدا و سروش
6 آذر 92 2:43
خدایا دلم که برایت تنگ می شود با آنکه می دانم همه جا هستی اما به آسمان نگاه می کنم چرا که آسمان سه نشانه از تو دارد : بی انتهاست ، بی دریغ است و چون یک دست مهربان همیشه بالای سرماست
مهرنوش مامان مهزیار
6 آذر 92 10:12
عزیز خاله دعا میکنم که یه داماد خوب و سر به راه گیرت بیاد عزیزم. میدونم الان مامانی ذهنش حسابی درگیر آینده نه چندان دور تو شده. انشاا... همیشه شاد . خوشبخت باشی یسنای عزیز خاله.
هموطن
6 آذر 92 14:43
سلام. خيلي برام لذت بخشه! وقتي پيام شما رو در وبلاگ ديگري خوندم فقط در حد يك جمله نوشته بودي متوجه شدم دنياي متفاوتي داري كه به خوندن وبلاگت مي ارزه و وقتي شروع به خوندن نوشته هات كردم متوجه شدم كه اصلا اشتباه نكردم. جالبه!! فكر ميكردم قحطي اومده چون سالهاست نديدم اين نوع نگاه به زندگي رو!!! دارم با ولع تمام نوشته هات رو ميخونم و خيلي قشنگ ميتونم درسهاي قشنگي از اين نوع نگاه بگيرم... و خيلي خوب ميتونم درك كنم پشت اون واژه ها چه حس قشنگي به زندگي فرزند عشق و همسر ميتونه وجود داشته باشه براي همين بهتون تبريك ميگم و اميدوارم اين حس هر روز غليظ تر پاك تر و عاشقانه تر باشه اگر چه شك ندارم آدمايي مثل شما بخاطر بزرگي روح هميشه يك خلا بزرگ در وجودشان هست كه اتفاقا همون خلا هم باعث خستگي و دلمردگي و افسردگي ميشه وهم ميتونه باعث رشد و بالاتر رفتن بشه اميدوارم شما از گاهي افسردگي به رشد روح و عرفان برسي.... با آرزوي خوشبختي و سلامتي براي شما و خانواده محترم
مامان الهه
پاسخ
سلام هموطن سپاس که دلنوشته های من برای دخترم رو میخونید و همراهیمون کردید. ممنونم که این همه به من لطف داشتید. من هم برای شما بهترین آرزوها رو دارم و خوشحال میشم باز هم نظرات شما رو ببینم
مامان دینا جون
9 آذر 92 1:42
عزیزکم امیدوارم که خوشبخت باشی ولبای خوشگلتهمیشه بخندن