یسنایسنا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

یه دنیا یه یسنا

ترفندانه

1392/9/9 14:56
نویسنده : مامان الهه
364 بازدید
اشتراک گذاری

 عاشقتم نفسم، هرروز بیشتر از دیروز ، وقتی تموم اسباب بازیات وسط خونه است و ازت میخوام جمع کنی و قبول نمیکنی و میگی حال ندارم، مجبورم ترفندی بزنم که خودت تموم اسباب بازیات رو جمع کنی و بذاری سرجاشون.!!! واسه همینه که عاشقتم. چکار میکنم ؟ خوب مجبورم بگم دیگه بهت وقتی اینا رو میخونی دیگه اونقدر بزرگ شدی که بدون ترفند زدن اتاقت رو مرتب کنی و دیگه واسه خودت خانمی شدی. وقتی میخوام که اسباب بازیات رو خودت جمع کنی سرم رو به کاری گرم میکنم و میگم یسنا مواظب باش من که حواسم نیست کسی اسباب بازیات رو نبره بذاره سر جاش!!! اونوقت مثلا من حواسم نیست و تو یواشکی و یه جوری که من متوجه نشم!! اسباب بازیات رو میذاری سرجاش!!  بعد من یهو سرم رو برمیگردونم و با تعجب تموم میگم وااااااییییی کی اسباب بازیها رو جمع کرد ؟؟؟ و تو خنده ای از ته دل سر میدی و میگی نمیدونم!!!!میدونم که میدونی حواسم به تو هست و این یه بازیه ولی دوست داری و انجامش میدی و اونوقت یه رابطه برد-برد داریم هردو.حالا حق ندارم عاشقتم باشم بیشتر از دیروز!!

ﺷﻌﺒﺪﻩ ﻧﯿﺴﺖ ! ...

ﺍﺻﻠﻦ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ ... !

ﭼﺎﻝ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺪ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﺕ ، ﺑﻮﺳﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺮﻭﺯ ﻣﯽ ﮐﻨد

پی نوشت: این جمله آخر رو ازین منبع گرفتم که انگار از  دل من خبر داشته: اعترافات مترسک فراری(شهریار بهروز)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (9)

مامان مهبد كوچولو
10 آذر 92 7:54
منم عاشقتونم با اين ترفندهاي قشنگتون ، آفرين به مامان الهه با حوصله . جمله ي آخري هم معركه بود . ايشالله كه رابطه هاتون هميشه برد برد باشه .
رضوان مامان رادین
10 آذر 92 12:48
وای چه ترفند جالبی....خدا را شکر یسنا جون خانومی شده و لااقل خانومی میکنه و وسایلشو جمع میکنه... اما رادین ما خودش که جمع نمیکنه هیچی وقتی ما هم جمع میکنیم ناراحت میشه...همین دیشب کلی داستان براش تعریف کردم که شب تاریک بشه ما پاهامون میره رو ماشینت و میشکنه تا قبول کرده من جمعشون کنم
مامان ترنم
10 آذر 92 13:15
آفرين به اين ترفند. به خدا منم بزرگترين مشكلم همين ريخت و پاشهاست.
مامان ترنم
10 آذر 92 13:17
الهه جون اونروز تقصير ترنم خودش بود. بهش مي‌گم نرو ، مدام اصرار مي‌كنه. بعدش كه اومدم خونه مي‌گه يسنا بهم گفته بود. خوب خود اين وروجكها براي خودشون قرار گذاشته بودن. اينجوري شايد براش درسي شد كه هميشه كليد با خودش برداره. ممنون از شما همسايه مهربون.
مامان نیایش
10 آذر 92 16:30
خیلی با مزه بود قربون مامان دخمل با هوش جمله ی آخری هم زیبا بود بسیاررررررررشاد باشید و عاشق
بافتنی یکی یدونه
10 آذر 92 19:37
سلام وبلاگ زیبای دارین من از کار های بافتنیم فروشگاه باز کردم خوشحال میشم سر بزنی و خرید کنی هر گونه هم سفارش میپزیرم میشه منو به اسم بافتنی یکی یدونه لینک کنی ممنون
مامان متین و مهبد
11 آذر 92 17:47
چه دوست داشتنی
مامان هامان
13 آذر 92 10:21
سلام دوست خوبم امیدوارم در این روزهای پاییزی مثل همیشه شاد باشیدمی بینم یسنا جون برای خودش خانمی شده آفرین به این مامان باهوش منم مشکل ریخت و پاش رو دارم ترفند خوبی بود گلمممنون در واقع بهوبتون سر میزنم مطالب زیباتون رو میخونم ولی متاسفانه به دلیل مشغله کاری و درس و ... فقط فرصت مرور مطالب زیباتون رو دارم یه بوس گنده برای الهه جونو یه گنده ترش برای یسنا جون