گل گلدون من
گل زیبای من! اینروزا خیلی دلم میخواد بدونم توی ذهن کوچولوی تو چی میگذره، از مهدت چیز زیادی تعریف نمیکنی و من همش چشمم به دهن توست تا ببینم کی از دهن کوچولوت یه حرفی میپره بیرون و من تو هوا بقاپمش واسه دنبال کردن صحبتات دیروز که اومدی خونه یه شعری رو در مورد گل و دونه و خورشید و بارون با خودت زمزمه میکردی. حدس زدم که در مورد گیاهان براتون حرف زدن ولی چیزی نگفتی و شعرت رو دست و پا شکسته میخوندی. شب موقع خواب گفتی من یه حرفی یاد گرفتم مامان میخوای بهت بگم؟ منم با خوشحالی نگاهت کردم و خواستم که بگی .گفتی: گل اون پایینش ریشه داره که تو خاکه بعد ساقه بعد برگ بعد گل. ریشه غذا میده به گل و گل بزرگ میشه خورشید بهش نور میده بارون که بیاد بهش آب میده.اونوقت گل بزرگ و بزرگتر میشه و زیاد میشه. نمیدونی چقدر خوشحال شدم که به این زیبایی تونستی یاد بگیری و برای من توضیح بدی گل گلدون من...
من به چشمان بی قرار تو قول میدهم؛
ریشه های ما به آب؛ شاخه های ما به آفتاب می رسد، سبز می شود