یسنایسنا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

یه دنیا یه یسنا

باغ گلها

1392/5/24 2:11
نویسنده : مامان الهه
988 بازدید
اشتراک گذاری

نمیدونم چرا تو این روزای کشدار تابستون وقت نمی کنم بیام و بنویسم ازت نازنینم. کار خاصی هم ندارم ولی باز نمیشه بشینم پای لب تاپ و بنویسم. یه دلیلش هم وجود نازنین خودته. که تمام وقت میخوای باهات باشم. الان هم بعد از کلی کلنجاررفتن باهات خوابیدی .نمیدونم این همه انرژی رو ار کجا میاری. از صبح ساعت 10 که بیدار شدی بازی کردی کارتون دیدی، کلاس رفتی، پارک رفتی باز اومدیم خونه کلی بازی کردی و کتاب خوندیم باز هم ساعت 12 خوابیدی!!!! تازه با کلی ناراحتی که خوابم نمیبره و نمیتونم بخوابم و اوووه  نمیدونی چقدر ناز کشیدم تا خوابیدی ناز گلکم.

باغ غدیر اصفهان

دیروز داشتیم با هم حرف میزدیم یهو وسط حرفات گفتی: مامان یه بچه داشته باشیم کوچولوی کوچولو من برم لپشو بکشم بهش بگم قربونت برم!!!!!

:مامانی اونوقت اون بچه کوچولو میاد تو اتاقت  اسباب بازیهات رو برمیداره اشکالی نداره؟

:نه اشکالی نداره من مواظبشم چیزی تو چشمش نره، چیزی تو دهنش نکنه!

:پس مامان و باباش کی باشن. بچه مامان و بابا میخواد؟

: من مامانشم بابا هم باباش میشه!

: میخوای من هم مامان اون بچه کوچولو بشم هم مامان تو بعد تو خواهرش بشی؟

: نه نمیخواد من خودم مامانش میشم!(کلا حاضر نیستی منو با کسی شریک بشی)بریم از مغازه بخریم وبیایم

:من که تا حالا مغازه نی نی فروشی ندیدم . تو تا حالا مغازه نی نی فروشی دیدی؟

:آره دیدم تو باغ گلها که خیلی خیلی دوره دیدم! پاشو بریم بخریم و بیایم!!!!!

:خیال باطلخنثی

باغ غدیر اصفهان

این عکسهات مال آب بازیت تو باغ غدیر اصفهانه این سری که رفته بودیم. یه محوطه رقص آب درست کرده بودن که بچه ها میتونستن تو این گرمای نفس گیر اصفهان یه آب بازی حسابی بکنن.رقص آب با موزیک شاد حسابی به وجد آورده بودت و دیگه از خیس شدن ترسی نداشتی و رفتی وسط گود و حسابی رقصیدی و چرخیدی.

باغ غدیر اصفهان

موقع اذان بود و بیرون بودیم و نزدیک مسجد.صدای اذان از همه جا به گوش می رسید. یه نگاهی به آسمون  انداختی و گفتی مامان اذان تو آسمونه!!!

نماز

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (22)

رضوان مامان رادین
24 مرداد 92 10:29
پس الهه جون دیگه وقتشه خواهر یا برادر کوچولویی واسه یسنا جون بیاری هااااشما خیلی دیر به دیر میاید و اپ میکنید...فکر دل تنگ ما را هم بکنید...شاید ما 1 شهریور بیایم اراک...شما اراکید یا اصفهان...خدا کنه بتونیم همو ببینیم...دلم شده یه ذره


ای بابا تو دیگه چرا رضوان جون تو که میدونی وضعیت منو. ببخشید بخدا وقت نمیکنم بیام و بشینم پای نت با گوشی چک میکنم ولی لب تاپ شده واسم کار شاق . خدا روشکر اراکیم و همدیگرو میبینیم ایشالا.
مامی امیرین
24 مرداد 92 12:30
واقعا من نمیدونم انرژی این بچه ها از کجا میاد که تمومی هم نداره!!!!
مامانش پس وقتش براش یه نی نی بیاری.فکر کنم از اون بچه ها میشه که زود باهاش کنار بیاد


کاش ما هم انرژی بچه ها رو داشتیم. میترسم سمی جون خیلی میترسم
مريم مامان آريا
24 مرداد 92 14:04
قربون حرف زدنش برم چه بامزه حرف ميزنه
ماشالله کم هم نمياره چه حرفهايي ميزنه
خب پس بهتره ديگه کم کم برين تو فکر دومي که يسنا جون اجازشو داده


از جواب دادن نگو که من میمونم توش.
شهرزاد مامان حسین
24 مرداد 92 15:44
الهی عزیزم. چه معصومه این عکس آخرش. چه پوشش مدرنی داری خاله.
آخ که چی میشد اگه مغازه بچه فروشی بود می رفتیم یکی می خریدیدم نه ماه سختی نمی کشیدیم.


این پوشش آخرین مدله میخواین واستون سفارش بدم؟راست میگی اون 9 ماهش وحشتناکه آدم دلش میریزه وقتی بهش فکر میکنه
مامان پارسا و پوریا
24 مرداد 92 16:12
عکس نماز خوندنش خیلی جالبه
ممنون از اطلاعاتت.خدا بخواد شنبه میام. صبحه یا عصر؟ چون پارسا از مهر باید مدرسه هم بره.


سلام. میام پیشت.
مامان ترنم
26 مرداد 92 8:16
چه جاي جالبي . اينطوري بچه‌ها حسابي آب بازي مي‌كنن و تخليه مي‌شن.
كاش تو اين گرماي تابستون همچين جايي هم براي بزرگترها بود.


جاتون خالی بود تا ترنم هم بره وسط و خییس خیس بشه و کیف کنه. راست میگی شهرمون جایی برای تفریح بچه ها ندارهکاش یه فکری میکردن
مامی کیانا
26 مرداد 92 10:15
وااااااااااااااای دلم آب بازی خواست کاشکی ما هم این امکانات رو داشتیم میتونستیم اینطوری آب بازی کنیم خوش بحال یسنا جون
اگه اصفهان بهمون نزدیک بود حتما کیانا رو میبردم آخه بدجوری وسوسه انگیزه
قربون دل پاکت برم چه حرف زیبایی اذون تو آسمونهه


نمیدونی چقدر منم دلم میخواست میرفتم اون وسط با یسنا میچرخیدیم ولی خوب اجازه نمیدادن دیگه...
مامان مهبد كوچولو
26 مرداد 92 14:31
الهييييييييييي دورت بگردم خاله كه دلت خواهر ميخواد ولي دوست نداري مامانت رو هم نصف كني با خواهرت !!! خوش به حالت چه آب بازي كردي دختر ناز ..... هميشه پر انرژي و پر خنده باشي گلم .
راستي اينكه گفته اذان تو آسمونه خيلي با مزه بود . قربونش برم با اون حجابش . ببوسش محكم محكم


به به سلام مهدیه جون. خوش اومدی دلمون واستون تنگ شده بود. ایشالا تعطیلات بهت حسابی خوش گذشته باشه. یسناست دیگه با تموم شیرین زبونیاش و خودخواهیهای بچگانه اش. ما هم شما رو محکم بغل میکنیم و میبوسیمتون
سارا
27 مرداد 92 12:52
سلام
الهی .....
با این تیپ ناز و مقنعه و شلوارک داره نماز می خونه
شلوارکش منو کشته


سلام
مرسی که سر میزنی سارا جونم
مامان نیروانا
28 مرداد 92 7:17
فدات شم یسنا. کلی وقته نیومدم وب. سراغ خیلیا رفتم مث خودم بروز نبودن. از اینکه بروزی و خبر جدید واسمون داری خیلی خوشحال شدم الهه جونم. به نظرم باید حتماً یه سری به نی نی فروشی بزنیم. تنها بودن انگار ظلم بزرگیه در حقشون. فدای اون شیرین شیرین گفتناش و اون رقص آبش.
رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست


این روزا همه یه جورایی کم کار شدن منم شانسی شانسی و بی خوابی زد به سرم. مرسی که هستی همیشه.میگم آدرس نی نی فروشی داشتی خبرمون کن.
ارغوان
28 مرداد 92 13:01
چه عکسای قشنگی ببوسید یسنا جونو
مامان نیایش
29 مرداد 92 8:58
سلام الهه جون . مطمئن باش دیگه شروع شد که من خواهر می خوام . چرا فلان بچه خواهر داره من ندارم و از این حرفا . وای که من حاضرم سختترین کار دنیا رو انجام بدم ولی دیگه بچه کوچولو نبینم از بس نیایش اذیتم کرد


نمیدونم فعلا که استارتو زد حالا تا بقیه اش ببینیم چی میشه
مامان فتانه
29 مرداد 92 14:48
مااومدیم با پست جدید
مامان فاطمه
30 مرداد 92 11:58
سلام چه نازه یسنا خانم وبلاگ نقاش کوچلوی منم ببینید. اگر لینک کنید خوشحال می شوم. لینکت کردم. http://dadina.blogfa.com
مامان نیایش
30 مرداد 92 15:48
وای قربون این عسل خانوم بشم من با این مقعنه ی نازی که سرش کرده چه جیگر شده شیرین زبون اذان تو آسمونه ؟عزیزمی تو برای ما هم دعا کن وقتی به آسمون نگاه میکنی عزیزم
تو که خوبی الهه جون باز لااقل الان آپ کردی که من که نتونستم هنوزم داره یه ماه میشه تا حالا اینقدر طولانی نشده بود دلم برای همهتون تنگ شده بود سعی میکنم زوددتر آپ کنم خیلی عک سهای قشنگی شده اونجا که وسط آب هاست توی پارک ملت هم همچین چیزی هست ولی نیایش خوشد زیاد دوس نداره با لباس خیس بشه ! میبوسمتون یسنا جونم رو ببوس حسابی این قضیه ی خواهر برادر ما هعم همچنان ادامه داره نیایش هم همش میگه دلم میخواد خواهر داشته باشم خودم بشم مامانش !

سلام زهره جون دل ما هم واست تنگ شده خیلی زیاد ایشالا که همیشه سلامت باشید. نمیدونم نکنه باید تسلیم خواسته بچه هامون بشیم زهره جون ؟ نکنه در حقشون ظلم کنیم؟

مامان اشکان
31 مرداد 92 11:07
خوب دیگه... پس وقتشه یه نی نی بیاری. قربون مقنعه سر کردنت بشه خاله


نی نی فروشی سراغ نداری ؟
مامان آبتین
1 شهریور 92 1:54
من نمازم را وقتی میخوانم
که اذانش را باد
گفته باشد سر گلدسته ی سرو...

قبول باشه عزیزم! التماس دعا!



ممنون
مهرنوش مامان مهزیار
2 شهریور 92 8:09
سر نماز یسنا شده فرشته.
عزیزم کاش منم بودم و با یسنا جون آب بازی میکردم.


مامان نیروانا
2 شهریور 92 11:20
چطوری باغِ گل





خوبیم بانوی گل و بلبل
مامان محمدرهام جون
2 شهریور 92 11:31
عزیز مهربونم،همیشه شاد وخندون وسلامت باشی،موقع عبادت ومناجاتت ما رو هم یاد کن فرشته کوچولو


سپاس که به یادمونی
مامان امیرحسین و کوثر جونی
13 شهریور 92 2:09
یسنا جونم آفرین.چه نمازی بشه ...منم دعا کن فرشته مهربون.چه خوشحاله؟ الهی الهی همیشه بخندی لپ گلی.


چه دعای قشنگی مرسی.
منا مامان یسنا
17 شهریور 92 17:03
واااااااااااااااااااااای فرشته کوچولو چقدر نورانی شدی قبول باشه تمام دعاها ونفسهایی که در اون دقایق کشیدی


سلام بالاخره هویدا شدی عزیزم. مرسی از تبریکت