امروز را زندگی کن
از بیرون اومدیم و لباست رو از از تنت در نمیاری. مامانی بهت گفت این لباست خیلی خوشگله بذار واسه عروسی خاله نسرین اون موقع بپوش. جواب دادی : خاله نسرین که داماد نداره نمیتونه عروس بشه!!!!
اومدی بهم میگی مامان بیا کشوی کتابام رو مرتب کن . گفتم من الان وقت ندارم بذار کارم تموم بشه بعد. یه ربع بعد دیدم رفتی خودت داری مرتبش میکنی.صدات میکنم میگی: من دارم وقت میدم الان!!!!(من وقت ندارم)
موقع لباس پوشیدن حکم ،حکم شازده خانمه.. همه لباسات رو صورتی پوشیدی و داری میای بیرون. وقتی میخواستی کفش بپوشی بازم صورتی برداشتی... یهو خودت خنده ات گرفت و گفتی مثل پلنگ صویَتی شدم!!!!!
وقتی چند نفری داریم حرف میزنیم و میگیم و میخندیم میای و از خاطره های بامزه خودت تعریف میکنی. یه وقتهایی یادت میره چی می خواستی بگی و میگی : چی بود؟؟؟ اونوقت من باید فکر کنم و هر چی خاطره داشتی تو اون مدت رو بگم تا ببینم کدومشه!!!!
جدیدا یاد گرفتی میگی دمت گرم!! و خیلی به جا ازش استفاده میکنی... موقع بازی کردن وقتی توپ رو درست همونجایی که باید میفرستیم بلند داد میزنی دمت گرم!!!
دلت میخواد همیشه و همه جا اونچیزی که دلت میخواد زودی فراهم بشه و وقتی میبینی نمیشه با یه لحنی میگی : ای خدا پس من چکار کنم!!!!!!