از دنگ دنگ تا سنتور
کنار همه دلمشغولیهای زندگیمون،بابا محمد واسه خودش یه تفریح خوبی دست و پا کرده که شما هم بی نصیب نموندی.خیلی سال پیش دوران دانشجویی بابا سنتور میزده و تمرین میکرده. اونوقتهایی که من هم نبودم . بعد از یه مدت بنا به دلایلی سنتور رو میذاره کنار ولی همیشه واسه من از اون روزها میگفت که چقدرسنتور زدن رو دوست داشته و احساس آرامش میکرده. حالا تقریبا 10 ماهی میشه که دوباره سنتور زدن رو شروع کرده و خیلی هم خوشحاله. این وسط تو دختر گلم هم علاقه مند شدی.وقتی کوچکتر بودی و صدای سنتور رو میشنیدی میگفتی دنگ دنگ!!!کم کم گوشت آشنا شده به نتهای این ساز و هر وقت بابا تمرین میکنه میری بلزت رو میاری و میشینی کنار بابا و شروع میکنی به زدن. ولی همش دلت پیش سنتوره انگار که این بلز رنگارنگ برای دختر هنرمند من کم باشه مدام دلت میخواد بشینی و سنتور بزنی. بابا هم خیلی به دلت راه میادو مضرابهاش رو میده که سنتور بزنی و چه ذوقی میکنی از درآوردن صدای سنتور.یه جفت مضراب هم داری که مخصوص خودته.حالا وقتی صدای سنتور رو میشنوی نمیگی دنگ دنگ میگی : صدای سنتور میاد. حتی وقتی آهنگی از تلویزیون پخش میشه گوش میکنی و خیلی دقیق میتونی صدای سنتور رو از بقیه سازها تشخیص بدی و من کلی سرمست میشم از این دقت گوش موسیقاییت.
توی عکسایی که داری گشتم تا از سنتور زدنت عکسی رو بذارم ولی چیزی نداشتی نمیدونم چرا تا الان ازت عکس نگرفتم ولی قول میدم تو اولین فرصت ازت عکس بگیرم و این پست رو کامل کنم.