یسنایسنا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

یه دنیا یه یسنا

هوش اجتماعی

1390/11/5 0:40
نویسنده : مامان الهه
752 بازدید
اشتراک گذاری

هر آشنایی که از نوزادی یسنا با ما بوده و بزرگ شدنش رو دیده میدونه که یسنا همیشه بچه ای بوده ناآرام که با نزدیک شدن هر تازه واردی چنان فریادی و گریه ای سر میداد نا گفتنی!!!! من و محمد خسته از این همه گریه و داد، ولی صبورانه، به مجالس مختلفی وارد شدیم به این امید که شاید این بار از داد خبری نباشد ولی هر بار با اندک تغییر ناچیز به خانه برگشته و  خود را دلداری داده که امشب بهتر بود و دقایقی دیرتر به گریه در آمد و در این اندیشه بودیم که مبادا یسنای دلبندمان نتواند که ارتباطی برقرار کند. ولی همیشه از قدیم شنیده ایم و بارها اثبات شده که اهسته و پیوسته رفتن چه نیکو پسندیده است... . این را بعد از چیزی نزدیک به دو سال درک کردیم که یسنا هم میتواند و چه خوب میتواند که جایگاه خود را در اجتماع کوچک مجالس پیدا کرده و امروز که دوستان عزیزمان مهمان خانه مان بودند بارها  و بارها این نکته را متذکر شدند که یسنا کودکی شده بسیار اجتماعی!!!!که به راحتی با افراد غریبه ارتباط برقرار ساخته و به خوبی خود را در دل فرد مقابل جای میکند. و این را امروز با هر بار وارد شدن فردی به خانه یا از اتاقی به اتاق دیگر نشان میداد با جمله : سلام خوبی؟؟؟؟ددوری عززییییم؟(چطوری عزیزم) و  شرکت کردن در مباحثی که عمو ها و خاله هابا هیجان زیاد برای هم تعریف میکردند با  خواندن شعرهایی که به خاطر داشت و وقایعی که در طول روز برایش اتفاق می افتد!!!!! و من و پدر مهربانش ذوق کنان از این تعاریف دوستان  و پرسیدن این مطلب که چطور به یکباره یسنای عزیز به هوش اجتماعی دست یافته، از تجربیاتمان سخن گفتیم و هر کداممان این موفقیت را به خود نسبت دادیم!!!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامانی درسا
5 بهمن 90 2:33
حسابی زیبا نوشتی مخصوصا" اینکه یه موفقیت تازه نصیب دخترم شده . مامانش دخترم روز به روز خانم تر میشه .
مامان یسنا گلی
5 بهمن 90 10:15
سلام خاله جون.مرسی خاله جون که به ما سر زدین. یسنا ما هم مثل گل دختر شما کوچیکتر که بود با دیدن هر فرد غریب گریه میکرد اما الان خیلی اجتماعی شده و خودش با دیگران شروع به صحبت میکنه
مامان نيروانا
5 بهمن 90 11:16
آفرين به اين هوش شكوفا شده. باهات موافقم دوست من، گاهي وقتا انرژي گذاشتن هاي ما چه زيبا نتيجه ميده و حسابي خستگيمونو در مياره. خوشحالم كه صبر و حوصله ي شما به اين زيبايي نتيجه داد. خدا بهتون قوت براي طي همه ي اين مراحل بالندگي گل دختر. ببوس يسناي آسموني رو. مرحبا به همه تون


ممنونم از این همه لطف فریبای عزیزم
مامان رامیلا
5 بهمن 90 16:14
سلام همشهری دختر نازی دارید به وبلاگ ما سر بزنید خوشحال میشیم دختر شما هم همسن دختر من است .
رضوان مامان رادين
5 بهمن 90 20:55
آفرين به يسنا جون خاله،
خاله خيلي دوستت داره.مواظب خودت باش


ممنون رادین گل رو ببوسین
مامان ماهان
6 بهمن 90 10:08
آفرین به هوشت دخمل نازززززززززززززززززززززززز
چقدر زیبا مینویسی گلم
10000000 ماشاالله به دخمل نازت


ممنون
مامان پارسا جون
6 بهمن 90 21:10
آفرین به این گل دختر ماه میبوسمت عزیزم
مامان مهبد كوچولو
9 بهمن 90 7:50
آفرين به دختر نازنازي و مامان و باباي مهربون و صبورش ما شما رو به چه اسمي بلينكيم ؟؟؟ لطفا توي وب مهبد جواب بدين كه زودتر بخونمش . ممنون .
مامان متین
9 بهمن 90 15:27
خیلی خوب اون لحظه ها رو تعریف کردی .و بهتون تبریک می گم بخاطر صبری که پیشه کردید. آفرین یسنای خوشگل اجتماعی خودم . خاله قربون او ددوری عززییییمت بشه