زبان دوم2
این روزهای گرم تابستون که گرماش حسابی همه رو کلافه کرده کنار آلودگی هوا و به قول بالادستی ها ریزگردها خونه نشینمون کرده و نمیتونیم خیلی بیرون بریم تا تو بازی کنی. واسه همین سرت رو به سی دی و کتاب و بازیهایی که میشه تو خونه کرد گرم میکنیم.خیلی سخته که یه بچه پر انرژی به سن و سال تو رو بخوای تو خونه نگه داری تازه انتظار هم داشته باشیم که بازیهای توی خونه ات هم بی سر و صدا باشه که مبادا همسایه ها ناراحت بشن. واسه همین بیشتر وقتمون رو به تمرین زبانت میگذرونیم که خیلی خوب پیشرفت کردی. حالا دیگه خیلی کلمه یاد گرفتی و خیلی از مکالماتت رو بلدی و تو حرف زدنت به کار میبری. اسم بیشتر میوه ها رو یاد گرفتین و وقتی ازت میپرسم چه میوه ای دوست داری سریع جواب میدی :I like cucomber!!!(خیار) . خیلی به جا از کلمه ها استفاده میکنی . خوندن کلمه های سه حرفی رو باهاتون کار میکنن. اوایل هیچ پیشرفتی نداشتی یعنی تا دو حرف رو مشکل نداشتی ولی به سه حرف که میرسیدی نمیتونستی به هم وصلش کنی و بخونی. خیلی هم باهات کار نکردم خداییش چون فکر میکنم هنوز برات زوده که بخوای خوندن یا نوشتن رو یاد بگیری ولی تواناییهات خیلی بیشتر از چیزیه که من تصورش رو میکردم و وقتی مربیتون بهت گفت که اگه بتونی سه حرفیها رو بخونی بهت یه برچسب دورا میدم انگیزه ات دو برابر شد و در عرض دو روز خوندنش رو یاد گرفتی شیطون بلای دورا دوست من! ولی هنوز موفق نشدی برچسب رو بگیری انگار مربیتون یادش رفته بهت بده یا شایدم گذاشته وقتی بهتر یادگرفتی بهت بده. به هرحال به خاطر اون برچسب دورا خیلی پیشرفت کردی و تونستی سه حرفیها رو هم بخونی. یه چیز جالبتر اینکه میتونی چندتا ازحروف رو هم بنویسی. فقط با نوشتن s مشکل داری و نمیتونی بنویسی ولی بقیه حروف رو مشکلی نداری. دلم نمیخواد خیلی بهت فشار بیاد ولی خودت خیلی دوست داری و هرروز صبح که از خواب بیدار میشی میپرسی امروز کلاس دارم و اگه جوابم نه باشه ناراحت میشی.
اینروزا تو فکر مهد بردنت بودم . آخه خیلی تنهایی و دلم میخواست با بچه های دیگه باشی و بازی کنی و چیزی یاد بگیری. دوباره مهد نزدیک خونه رو سر زدم ولی اینبار مثل دفعه قبل جذبم نکرد. نمیدونم من سخت گیر ترشدم یا اونجا تو این یکسال تغییری نکرده بود. وقتی کتاب کارهایی رو که با سن شما کار میکردن نشونم دادن و گفتن باهاشون رنگها رو کار میکنیم و رنگ امیزی و اسم میوه ها و حیوانات،وقتی بهشون گفتم که تو تمام رنگهای اصلی و فرعی رو هم به فارسی و هم انگلیسی میدونی ، جواب قانع کننده ای نشنیدم که بخواد دلگرمم کنه. تازه محیط کلاس همسن و سالهاتون رو دوست نداشتم. توی روز روشن پرده ها رو کاملا کشیده بودن و با یه چراغ کوچیک نور اتاق رو تأمین میکردن. این شد که خیلی به دلم ننشست و با وجود اینکه دلت میخواست بری مهد کودک و با بچه ها باشی فعلا منصرف شدم. راستش بعد که نشستم فکر کردم دیدم مهد واسه تو فایده آنچنانی نداره و باید واست کلاس پیدا کنم تا بیشتر سرگرم باشی. فعلا روی یه موسسه خلاقیت تمرکز کردم تا ببینم کاراییش چطوره تا اگه بشه از مهر اونجا ثبت نامت کنم. هرچند انگار 4 سال به بالا ثبت نام میکنن ولی من سعی خودمو میکنم که اگه خوب باشه اونجا ببرمت.قول میدم بهت...
قربون اون دستای کوچولوت برم که این ها رو نوشته