دختر ماهروی خانه ما
دخترک خانه ما روز به روز بزرگتر میشود و شیرین تر. هرروز در حال اثبات بزرگ شدن خویش است به هر بهانه ای.دلم میخواهد ساعتها بنشینم و نظاره گرش باشم با عشق. هرروز کاری جدید و هنری جدید نشان میدهد و میگوید ببینید من دیگه بزرگ شدم. برای هر لحظه اش به دنبال سرگرمی جدید است و هنوز هم مثل قبل هر سرگرمی فقط 10 دقیقه جذاب است و بس.تنها سرگرمی جذابش این روزها فلش کارتهای زبانش است که خسته اش نمیکند و این مرا امیدوارتر میکند به ادامه راه.
دخترک خانه ما این روزها به شدت به کار خانه علاقه مند شده است. از جارو کردن و آشپزی تا جمع و جور کردن اتاقش و مرتب کردن کشوهای اسباب بازی.روزی یک بار اتاقش را جمع میکند و موجبات خوشحالی ما را فراهم.
دخترک خانه ما اینروزها باید خودش مدل لباس و مدل موهایش رو انتخاب کند و هرچه میپوشد و هر گلی که به سر میزند باید طبق معمول ست باشد و از همه مهتر اینکه شلوار در لباسهای دخترک خانه ما جایی ندارد مگر تنگ و چسبان و ...هنگام بیرون رفتن بساطی داریم ما نگفتنی...
و این روزها مادر خانه که من باشم بدجوری درگیر مسائل تربیتی دخترک خانه هستم چرا که دخترک خانه اینروزها به واژه "نه"بیشتر از قبل علاقه مند شده و سخت مشغول اثبات هویت و استقلال خویش است. و مادر خانه که من باشم نمیدانم تا چه حد باید به علایق دخترک سر تعظیم فرود آورم و چشم گویان باشم و یا مقتدر بمانم و پایم را در یک کفش کنم و حرف خود را به کرسی بنشانم واین وسط تنها دلم برای پدر خانه میسوزد و بس که باید نظاره گر مادر و دختر باشد. راه میانه ای وجود ندارد زیرا که دخترک خانه ما مجالی برای میانه روی و بازی دوطرف برد نمیگذارد با گریه های بی امانش که بیشتر بر سر مدل لباس پوشیدن و آرایش موهایش هست. ومادر خانه که من باشم شدیدا به یاری سبز دوستان با تجربه ام نیاز دارم. که هم اکنون نیازمند یاری سبز شما هستم