میخوای دوست من بشی؟
این جمله رو این روزها خیلی ازت میشنوم نازنینم. خوب متوجه شدی که وجود یه دوست خوب چقدر میتونه واست کارساز باشه.توی پارک،توی مهمونی، کلاست و خلاصه هرجایی که بچه های دیگه هم باشن این جمله رو ازت میشنوم. اینقدر خوشحال میشی وقتی که یکی از اون بچه هایی که بهشون درخواست دوستی دادی بپذیرن و باهات همبازی بشن. دیروز وقتی با اصرار زیادت برای سرسره بازی کردن بردمت پارک تا بازی کنی، دیدم که کنار پله های سرسره ایستادی و بالا نمیری. تعجب کردم وقتی ازت دلیلش رو پرسیدم با ناراحتی گفتی: آخه هنوز نتونستم دوست پیدا کنم!!! گفتم ببین این همه بچه که اومدن میتونن دوستت باشن و باهاشون بازی کنی. گفتی آخه هیچکدومشون باهام حرف نمیزنن و اینجا بود که دنیای کودکانه ات رو بیشتر بهم نشون دادی. تمام سعیم اینه که تورو اجتماعی تر از خودم بار بیارم و مشکلی که من تو ارتباط برقرار کردن با بقیه دارم رو تو نداشته باشی. واسه همین وقتی بهت پیشنهاد دادم که چرا خودت باهاشون حرف نمیزنی تا باهات دوست بشن؟ انگار چشمات برقی زدن و رفتی بالای سرسره و شروع کردی از همونجا با دختری که پشت سرت بود حرف زدن و بعد دوباره این جمله رو ازت شنیدم : میخوای دوست من بشی؟ وچه جالب بود رفتار دختر پشت سریت که انگار حرفی عادی شنیده باشه و در کمال آرامش گفت باشه و اینطوری با هم دوست شدین و سرسره بازی کردین.دنیای شما بچه ها خیلی ساده و رنگیه فقط کافیه از دید شما بهش نگاه کنیم. دوباره یه درس بزرگی ازت گرفتم و اون سادگی زندگیه و درست به سادگی همین جمله این روزهات: میخوای دوست من بشی؟
داغ نوشت: الان که دارم واست مینویسم ترنم مهربون اینجاست و دارید باهم بازی میکنید و چقدر قشنگ هم بازی میکنید. این اولین باریه که ترنم جون اومده خونمون و حسابی مشغول بازی شدین.الان خیلی خوشحالی که دوستت اومده و هرچی اسباب بازی داری واسش آوردی.به یمن وجود ترنم خانم بعد از مدتها نشستم یه وبگردی حسابی میکنم. دستت درد نکنه ترنم جونم که اومدی خونمون.