یسنایسنا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

یه دنیا یه یسنا

من بزرگ شدم؟

1391/11/5 10:13
نویسنده : مامان الهه
524 بازدید
اشتراک گذاری

شبها موقع خوابیدن کلی با هم حرف میزنیم. از همه جا و همه چیز. کارهایی که کردیم. قصه ای که خوندیم.کارتونهایی که دیدیم،ولی یه چیزی همیشه تو حرفهامون تکرار میشه. اونم اینه که مامان من بزرگ شدم؟ یا پس من کی بزرگ میشم؟ اولین بار که این سوالها رو پرسیدی، کلی ذوقیدم و گفتم بله مامان بزرگ شدی، اندازه فندق بودی حالا بزرگ شدی، کلی توضیح و تفصیل واست دادم. خوب گوش کردی و بعد در کمال آرامش برگشتی بهم گفتی: پس بُزُگ شدم میتونم لاپشتهای نینا ببینیم،میتونم سونیک ببینم، میتونی تصور کنی که قیافه من چطور شده بود اون موقعتعجب سریع خودم رو جمع و جور کردم و گفتم بزرگ شدی ولی نه اونقدری که بتونی این کارتونها رو ببینی. چون واسه سنت مناسب نیست. گفتی: پس بُزُگ نشدم؟ گفتم چرا مامانی بزرگ شدی ولی هنوز یه کم دیگه مونده.. گفتی: باید گذا بخوَم؟ گفتم بله باید غذا بخوری تا بتونی زودتر بزرگ بشی. . با این حرف کار خودم رو دوبرابر کردم. حالا دیگه شبها همیشه وقتی میخوای بخوابی میگی گذا خودَم پس فَدا میشه لاپشتهای نینا ببینم؟ نمیدونم این کارتون خشن چی داره که دلت میخواد ببینیش... بابا محمد گفت بذار یه بار ببینه خودش متوجه میشه که مناسب سنش نیست ولی من بازم میترسیدم از اینکه یه دفعه خوشت بیاد و دیگه نشه کاریش کرد،ولی این کارو کردم و خدا رو شکر روحیه ات خیلی لطیف تر از این کارتون بود و خودت رفتی تلویزیون رو خاموش کردی و گفتی به دَد (درد)نمیخوره. عینکاز خود راضی

 

خنده نوشت: بابا وقتی میره دانشگاه موقع برگشت واست بستنی قیفی میگیره و تو کلی ذوق میکنی. چند روز پیش 3 تایی رفته بودیم بیرون و من و بابا سرگرم حرف زدن بودیم که انگار هوس بستنی قیفی کرده بودی. برگشتی به بابا گفتی : بابا دانشگات کجاست که بستنی گیفی داره؟خندهخنده

 

 

آموزشانه: یادگیری زبانت ادامه داره. تعداد کلماتی که بلدی داره زیادتر میشه. ولی چیزی که این روزها بیشتر سرگرمت میکنه یادگیری اعداد انگلیسیه. خیلی پیشرفتت عالی بود. جوری که تو یه روز اعداد یک تا ده رو یاد گرفتی و روز دیگه از یازده تا بیست رو کامل یاد گرفتی. من خودم احساس میکردم که یاد دادن اعداد از یازده تا بیست رو بذارم توی یک هفته بهت یاد بدم که خسته نشی  و اینکه چون شاید عددها شبیه به هم میشه شاید قاطیشون کنی. ولی خودت اینقدر تشنه یادگیری هستی که با اصرار خودت یکبار واست گفتم و تو چه سریع یاد گرفتی. و با همون یه بار از روی فلش کارتهات تشخیصشون میدی و حتی وقتی کانال تلویزیون رو عوض میکنیم یا صداش رو کم و زیاد سریع اون عدد رو میگی . بهت افتخار میکنم عزیز دلم .

همیشه موفق باشی نازگلم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (18)

مامان نیایش
5 بهمن 91 10:39
قربون این دخمل بزرگم بشم من اینقدرخانومه الهه جون واقعا میتونم حس کنم چی میگی نیایش هم خیلی این سوال رو میپرسید و می پرسه ازم؟اون زمان راجع به کارتون رییس مزرعه بود که دوبله اش واقعا مناسب سن این کوچولو ها نبود ولی نیایش واقعا عاشق گاوه شده بود کلی باهاش حرف زدم که راضی شد نبینه و الان خودش هر وقت کارتونی میذاره که یه کمی خشنه یا به قول خودش اخمالو هستن میگه مامان این درده من نمیخویهیسنای ماهم رو ببوس که اینقدر با هوشه و عاشق یادگیریه با این سن کمش ما شا الله براش اسپند دود کن عزیزمه


سلام زهره جون. اون پستت رو یادمه. چقدر اون موقع میخندیدم. ولی حالا خودم درگیرش شدم. چقدر سخته بخوای دیدن کارتون بچه ها رو محدود کنی. قربون این دختر ناز که مارتون اخمالو نمیبینه. ببوسش عزیزم
مامان پرنیا جون
5 بهمن 91 11:17
قربون این شیرین زبونیهان یسنای گلم از دور میبوسمت ای کاش همیشه همین قدر کوچولو می موندین شما بچه ها اخه بزرگ که بشین مشکلات بیشتر میشه و ما کم حوصله تر عزیزم خیلی دوست دارم یسنا جون الهه جون خوبی خانوم طلا واقعا دستن گلت درد نکنه که خاطرات یسنای گلمو میزاری تا مشتاقایی مثل ما بیاین و از پشت این دنیای مجازی بزرگ شدن عزیزاشونو ببینن دوستون دارم


سلام. مرسی که اومدی خونمون. بزرگ شدن بچه ها برای خودشون شیرین و واسه ما بزرگترها یه کم سخته. ولی قشنگه که گل زندگیت به ثمر بشینه.
مامان سونیا
5 بهمن 91 12:44
ای جان عزیزم بزرگ هم میشی دیگه راهی نیست وچه زود دیر میشود شما کوچولوها دوست دارید که زودی بزرگ بشید تا از دست محدودیتها فرار کنید و مامامان و بابا ها دوست داریم شما عروسکهای شیرین مهربون همینطوری ساده و بی غل و غش وکچولو دلبر بمونید ولحظات زندگیمون رو شیرین و شیرینتر کنید
چه دعایی کنمت بهتر از این که خدا پنجره باز اتاقت باشد



خیلی زود بزرگ میشن از چشم ما و از نظر خودشون نه. یه زمانی میرسه که ما فکر میکنیم هنوز بچه ان و خودشون با هر کارو هر حرفی میخوان بهمون بفهمونن که دیگه بزرگ شدن و اون فرشته کوچولوی ما شده یه آدم بزرگ با کلی آرزوهای بزرگ و کوچیک که دلش میخواد به همشون برسه... چه دعای قشنگی. آمین بلند بلند
مامان پارمیس
5 بهمن 91 14:08
الهی قربون این دختر بزرگ برم. پارمیس هم نینجاها رو دوست نداره فقط موزیک ویديوشونو میبینه. عاشق این ایهام تو حرفاشم. فدای این ذکاوتش.
ماشالا! هزار ماشالا !! الهه فوق العادست. علاقه و استعداد این شازده خانوم بی مثاله
ببوسش تا خودم ببینمش و هزار تا بوس ازش بگیرم


قربونت برم. پارمیس که کارش درسته! ایهام رو خوب اومدی. یعنی بعضی وقتها میمونم همینجوری با دهن باز. مرسی وحیده جون کاش زودتر ببینیم همو
مامی امیرین
5 بهمن 91 19:11
واقعا" هم کارتون به درد نخوریه یسنا جونم
آفرین به یسنا جونم..ماشالا از 10 تا 20 کار هر کسی نیست.


واقعا... مرسی خاله جون
مامان متین
5 بهمن 91 22:20
نمیدونم واقعا این کارتون چی داره که اینقدر بچه ها دوستش دارن مخصوصا پسرا.متین هم عاشق این کارتون و موقع دیدنش همش در حال تقلید حرکاتشون گاهی میترسم کار دست خودش بده.
باز خوبه که یسنا خوشش نیومده .
جیگرتو خاله که بستنی دوستی
خوشگل خانم خیلی باهوش که اینقدر زود یاد میگیره


من که واقعا ازش بدم میاد خیلی بد آموزی داره موظب گل پسرات باش عزیزم
مامان متین
5 بهمن 91 22:21
خصوصی


فدات....
رضوان مامان رادین
6 بهمن 91 11:46
فدای بزرگ شدنت عزیزم.... ماشا... به دخملی باهوشمون
مامان نيروانا
7 بهمن 91 7:33
يسناي من بزرگ ميشه و مث الان ماها آرزو ميكنه كوچولو باشه. قربون دل درياييت برم من خانوم كوچولوي بزرگ!
فداي اون وان تو thري گفتنت بشم من عزيزم. اون دور و برايي يه قيفي هم واسه ما بگير دلمون آب شد. جرأتت رو بنازم الهه جون كه همچنان تو زمستون بستني خورونتون براهه


میبینی فریبا همیشه از چیزی که داریم لذت نمیبریم. انگار فلسفه وجود انسان همینه...نمیدونی چه بامزه تلفظ میکنه اگه بشه حتما فیلمش رو میذارم. بستنی خوری تو زمستون دنیایی داره پیشنهاد میکنم امتحانش کنی عزیزم
مامان ملینا
7 بهمن 91 10:28
آفرین به این خانم باهوش که اعدا انگلیسی رو هم یاد گرفته الهه جون کلاس زبان هم می ره؟


مرسی. نه کلاس نمیره خودم تو خونه باهاش کار میکنم.
مامان یلدا و سروش
7 بهمن 91 12:30
ممنون از لطفت. برای کلاه یلدا من 70 تا سر انداخنم. یکی بافتم . دو تا بعدی رو یکی کردم( مثل کور کردن) بعد یکی پشت میل انداختم ( اصطلاحا ژوته میگن) و تا آخر ادامه دادم ( مثل ساده بافیه) دور بعدی رو همه رو رو میبافیم .( برای اینکه این سوراخ ها هم تو کلاه بیافته همون رج دوم وقتی همه رو هستن اون پشت میل ها رو زیر میبافیم). و تا انتهای کلاه ادامه میدیم


خیلی خیلی ممنونم ازت. دوست مهربون
مامان آناهيتا
7 بهمن 91 14:07
قربون اين دختر فهميده برم من. آفرين به ماماني عزيز كه اينقد خوشكل با دختر نازش صحبت مي كنه. چقدر خوبه كه خود يسنا جون به اين نتيجه رسيد. خوشحالم براي جفتتون الهه جونم. آفرين به دختر با استعداد. ماشااله به ذره ذره وجودش.


ممنون از مهرت نازنین
محمد
7 بهمن 91 14:28
شهره مامان مینو
7 بهمن 91 22:49
ناااااازی ...شیرین زبون سیاستمدار....
اموزشانه تون هم عالی بود...هزارماشالله به هوش و ذکاوت یسنای گلم...


مرسی
مامان مهبد كوچولو
8 بهمن 91 8:44
سلام عزيزم . الهي قربون اين دختر نازنازي بشم من كه اينقدر قشنگ صحبت ميكنه و دل من براش ضعف ميره ، خوب نكن گيده !! اين گيده رو بد جوري رو زبونم انداختي الهه جون راستي عزيزم يه آفرين ديگه داري به خاطر اينكه اينقدر خوب آموزش دادي به يسنا كه اينقدر زود ياد گرفته دوستتون دارم تا بي نهايت


فدات. این گیده ورد زبون خودمم شده. اصلا بعضی وقتها شکل درست کلمات یادم میره از بس به زبون یسنایی حرف زدمما هم خیلی خیلی دوستتون داریم تا ...
مامان یگانه
11 بهمن 91 18:36
چه عجله ای داری برای بزرگ شدن خاله جون؟؟؟!!!


همینو بگو!!!!
مامان الهه
11 بهمن 91 19:25
هزار ماشااله به این همه هوش و استعداد
و البته هزار آفرین به این مامان پر حوصله که برای آموزش دخترش وقت میذاره


ممنون عزیز دلم.
✿✿الهه مامان روشا جون✿✿
15 بهمن 91 23:26
ای جان یاد خومون می افتم واقعا همیشه دوست داشتیم زودتر بزرگ بشیم.باسواد بشیم و ... الهی قربونت بشم الانم ماشاالله مدل حرف زدنت مثل آدم بزرگاست. ماجرای بستنی هم خیلی جالب بود.