یسنایسنا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره

یه دنیا یه یسنا

روزانه های این روزهای خونه ما

1391/10/27 14:01
نویسنده : مامان الهه
1,134 بازدید
اشتراک گذاری

این روزامون داره به سرعت برق و باد میگذره.شاید چون این روزها خیلی درگیرم فکر میکنم که خیلی زود میگذره . چند روزه دیگه کنکور ارشد دارم و حسابی درگیرشم. شب عید هم عروسی خاله ندا است و هنوز هیچ کاری نکردم و چیزی آماده نکردم فقط ذهنم درگیره. از وقتی فهمیدی که قراره خاله ندا عروس بشه هر روز وقتی آهنگی رو میشنوی میگی بَلا عیوسی خاله ندا دایَم میرقصم.. کلی بالا و پایین میپری.

از شیرین زبونیات بگم که هر روز یه کار جدید و یه حرف جدید میزنی و الان همش یادم نمیاد که واست بگم ولی یکی دوتاش رو واست میگم:

چند روز پیش وقتی با بابایی تلفنی صحبت میکردین به بابایی گفتی بیا خونمون گیده! بابایی بهت گفته بودن که خوب بیام خونتون چکار کنم ؟ جواب دادی:حالا شما بیاین یه فکری میکنیمتعجبتعجبعینک

یه وقتهایی که من نیستم و بابا لباس میپوشوندت که برین بیرون بابا میگه همش نگاه میکنی به لباسهات و هی نگرانی.. بابا یه بار ازت میپرسه چرا اینقدر به لباسهات نگاه میکنی؟ جواب داده بودی: آخه همیشه اشتباه میپوشونی میخوام ببینم اشتباه نباشهقهقهه

هنوز تو کار ست کردن لباسی اینقدر زیاد که یه بارکه با بابا رفته بودی فروشگاه تا خرید کنین، یه چیپس هم بابا برات گرفته بود هر وقت که قراره که چیپس بخوری  چیپس ساده میگیریم که رنگ آبیه . ولی اونبار به بابا گفته بودی بابا چیپس گِمِز (قرمز) بخر که به لباسم میخوره!!!!(رنگ بلوزت قرمز بوده...)

از وقتی که تختت آماده شده دیگه حتی یکبار هم اتاقت رو به هم ریخته ندیدیم انگاراین تخت یه تخت جادویی بود که این طور ورق برگشت. قبلا وقتی میرفتی تو اتاقت تا بازی کنی بعدش من یه صبح تا ظهر هم تو اتاقت جمع و جور میکردم باز هم به هم ریخته بود ولی الان خداییش هیچوقت به هم ریخته ندیدمش. خودت همه چیز رو میذاری سر جاشلبخند

این روزها که هم امتحانهای باباست و هم من دارم واسه ارشد میخونم یه دفعه عصبانی میشی و میگی همه دارن درس میخونن ای خدا پس من چکار کنم؟؟؟بعضی وقتها هم با عصبانیت میای به من میگی مامان تو دیگه درس نخون باشه ؟ پاشو بازی کنیم. منم سعی میکنم که وقتی خوابیدی بشینم پای درس خوندن تا خیلی اذیت نشی.

آخ آخ یه چیزی رو بگم که حسابی رو اعصابه... تا یه حرف جدید یا کار جدید یا هر چیزی که به مذاقت خوش میاد رو یه بار انجام بدیم. هنوز حرفمون تموم نشده یا بازیمون تموم نشده میگی دوباره!!! یعنی یه بازی رو یه نیم ساعت انجام میدیم  و از حال  رفتیم و دیگه نای بلند شدن نداریم یهو میگی : دوباره !!! میدونم اقتضای سنته ولی خوب بعضی وقتها واقعا خیلی سخته بخوایم با این مقتضیات سنت کنار بیایم.ولی مامانی باز هم به حرفت گوش میدیم و دوباره و دوباره و دوباره کاری که خواستی رو انجام میدیم تا دیگه خودت خسته بشی ولی خوب بعدش دیگه نفسی برای من باقی نمیمونهخمیازه

عاشق کتابهای می می نی شدی و روزی 3 یا چهار بار باید کتابهاش رو واست بخونم. وقت خواب هم همه کتابهای می می نی رو میچینی روی زمین و دلت میخواد همش رو بخونم واست. بعد با کلی قربون صدقه رفتن بالاخره قبول میکنی که یکیش رو انتخاب کنی و بقیه رو بذاری واسه فردا. قصه ات رو میشنوی و بعد یه کم توی تختت بازی میکنی و بعدش میخوابی. هرچند این یه کم بازی کردن بعضی وقتها میشه 1 ساعت و من خوابم میبره کنارت و یهو چشم باز میکنم میبینم دستم رو گرفتی و خوابت برده..

چند وقتیه که با هم دیگه میشینیم و کار دستی درست میکنیم خیلی دوست داری همه چیزو به هم بچسبونی. همه چیز هم امتحان کردیم با همدیگه خرده های کاغذ،پنبه، لپه. خیلی خوشت اومده ولی خوب اگه خیلی منت به سرمون بذاری در حد 10 دقیقه دوست داری این کار رو بکنی و خیلی زود خسته میشی.

جدیدا هر چیزی ببینی میگی میخوام.. یه لیست بلند بالا درست کردی و  با ناز و ادا میگی من اینا رو ندارم. بابا هم نازتو میخره و هرچی بگی واست میخره. هرچیزی که دستور میدین فوری میگه چشم. امروز قراره برین عروسک دورا،سی دی دورا،کالسکه، عطر، عکس دورا بخرید!!!!اوههیپنوتیزملبخند

 

 

 

ولی خوب اینم  بگم که اگه حتی زود خسته بشی ، همش بگی دوباره، نذاری من و بابا کارای خودمون رو هم انجام بدیم، روزی 10 تا کتاب روپشت سر هم واست بخونم و از حال برم، باز هم اینقدر دوستت دارم که حاضرم تمام زندگیم رو به پات بریزم گل گلدون من

 

 

 

باشگاه شرکت نفت اصفهان. چهارباغ

 

باشگاه شرکت نفت اصفهان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (53)

رضوان مامان رادین
27 دی 91 16:01
وای الهه جون نمیگیم دلم واسه دختر طلا تنگ میشه اینقدر ازش تعریف میکنی؟؟
عاشق شیرین زبونیاشم...مخصوصا که به بابا گوشزد میکنه حواسش باشه لباس گل دخترو اشتباه تنش نکنه


قربونت برم. دل ما هم واستون تنگ شده. دختره دیگه مواظب لباس پوشیدناش هست دیگه
رضوان مامان رادین
27 دی 91 19:06
الهه جون باورت میشه رادین هنوزم که هنوزم وقتی عکس داخل وبلاگشو کهبا یسنا جون در حال بکش بکش اسباب بازی هستند را میبینه.میگه آگا پُیس را بده....(آقاپلیسه بده)یادته ؟؟


یسنا هم وقتی میخواد از رادین حرف بزنه میگه رایدن میگفت بده به من!!!!!
مامان یسنا
28 دی 91 0:33
سلام بر مامانی بیش ازحد فعال یسنای شیرین زبون ببخشید گفتم شاید شما بدونی چرا ارسال مطلب جدیدبرای من باز نمیشه دو ساعت هم منتظرباشم بازم مینویسه چندلحظه صبر کنید عنوان رومیشه تایپ کرد ولی خود مطلب رو نه ممنونم


سلام بر مامان گل یسنا جونم. نمیدونم چه ایرادی داره ولی بعضی وقتها این طوری میشه دلیلش روهنوز منم نمیدونم
الهام مامان آوینا
28 دی 91 2:10
کلاه و شال یسناجووووووووووون خیلی زیبا بافته شده. کار دست خودتونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


کار دست خاله مهربونشه. خاله نسرین
مامان سونیا
28 دی 91 7:51
ماشاالله خانم خوش سلیقه و روی مد آفرین از حالا میدونه مردها از مد و لباس و ست هیچی سر در نمیارند


فکر کنم فهمیده
مامان سونیا
28 دی 91 7:52
قربونش برم با اون حرفای قشنگش حالا شما بیا یک فکری میکنیم. اخه دخمل انقدر شیرین میشه خاله


فدات خاله جون هنوز به پای شیرین زبونیای سونیا جون نمیرسه عزیزم
الیسا
28 دی 91 9:55
سلام خوشکل خانم ویلاگ خوبی داری
خدا حفظت کنه


مرسی عزیزم
مریم ارشدی
28 دی 91 10:17
سلام
ممنون می شم به خونه دل ما سر بزنین
و اگه دوست داشتین وبلاگ نوه منو با اسم شایا جون لینک کنین. ممنون
http://dearshaya.niniweblog.com/

الهی این کوچولوی خوشگل زنده و سلامت باشه در کنار خانواده ای شاداب.



سلام خوشحال میشم با کمال میل
مریم ارشدی
28 دی 91 10:19
سلام ممنون می شم به خونه دل ما سر بزنین و اگه دوست داشتین وبلاگ نوه منو با اسم شایا جون لینک کنین. http://dearshaya.niniweblog.com/ الهی این کوچولوی خوشگل زنده و سلامت باشه در کنار خانواده ای شاداب.
مسیحا
28 دی 91 20:50
ســــــــــــــــــــــــــلام خوشـــــــــکل خانوم
چقدر شال و کلاه بهت میاد


مامان متین
28 دی 91 21:36
عزیزم خصوصی.


ممنون از محبتت خیلی کمکم کردی عزیز
مامان متین
28 دی 91 21:41
وای خدا چه شیرین زبون شدی خاله جون.
مامانی انشالله هم شما هم همسرت توی امتحاناتتون موفق باشید.



مرسی عزیزم.
مامان یسنا
29 دی 91 15:45
ممنونم عزیزم از این همه محبت یه سوال میخواستم نظرشمارو درباره کلاس زبان رفتن تو سن یسنای من روبدونم تشکر


سلام اومدم پیشت نازنین
مامان آراد(خاطره)
29 دی 91 18:02
خبببببببببب یسنا خانومی حالا که این همه بلا و خوشمزه و شیرین زبون شدی منم حق دارم که از اون لپای خوشگلت یه گاز محکم نهههههههههههه یه بوس آبدار بردارم...حالا لپتو بیار جلو...


خاله یواش گاز بگیری ها باشه؟؟؟؟
الیسا
29 دی 91 19:01
ای جوووووووووووووونم خدا حفظت کنه
شهرزاد مامان حسین
29 دی 91 23:10
اسفند دود کن برای این دختر شیرین زبون وخوشگا مامان.
مامان پریسا
29 دی 91 23:52
سلام الله جون خوبی عزیزم.
عروسی خاله مبارک باشه. وای چه عید خوبیه عید سال جدید چون با عروسی شروع میشه
....
ای دخمل شیطون
پس لباست با رنگ چیپس باید ست باشه!!!
....
چه خوب بالاخره یه بهانه برای مرتب شدن پیدا شده
....
دست بابایی درد نکنه. ولی دورا همه این چیز ها رو داره؟





چه کامنت پر بار و مختصر و مفیدی بود عزیزم. ممنون مهربونم. دوراهمه این چیزا رو داره ولی یه چیزی بگم بخندیم رفتیم عروسک دورا بخریم فروشنده گفت دویست هزار تومان ناقابل!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ما هم نخریدیم
مامان مهبد كوچولو
30 دی 91 9:13
سلااااااام عزيزم . دلم براتون خيلي تنگ شده بود . شرمنده دير اومدم . از چهارشنبه اراك نبودم .
حالا بريم سراغ شيرين زبوني هاي گل دختر !!! ميخورمت ها كه گيده اينقدر بلا بازي در نياري .... عزيزمي با اون نگرانيت راجع به لباس پوشيدن . قربونت برم بلاچه كه اينقدر عكسات خوشگلن . راستي ماماني آفرين كه ميخواي كنكور ارشد شركت كني . مي بوسمتون .


به به ببین کی اومده.. قربون قدمت.میگم این چند روزه اراک رنگ و بویی نداشت ها بگو مهدیه خانم اراک تشریف نداشتن. فدات. دعا کن بتونم از پس این کنکور بر بیام عزیزم. دلم واسه مهبدی یه ریزه شده
مامان یلدا و سروش
30 دی 91 12:31
ای جونم چه با سلیقه . شیرین زبون هم که هستی یسنا گلی. خدا حفظت کنه عزیزم


فدات عزیزم.
مامان یسنا
30 دی 91 16:12
احساس میکنم زیاد علاقه نداره به انگلیسی پس یادگیری روشروع نمیکنم ولی به یادگیری الفبا علاقه داره و یک هفته ست شروع کردم الان ا آ ب اول و خر و پ اول و اخررو میخونه ومینویسه اگه تو خیابون اباکلاه ببینه با دادو فریاد وهیجان بهمون نشون میده چه دنیایی دارند این وروجکا راستی اردبیل هستیم


موفق باشی عزیزم. ببوس دختر نازت رو
مامان فتانه
30 دی 91 17:32
واواوا لبشو............


مامان فتانه
30 دی 91 17:34
افرین خانمی با این شیرین کاریات


مرسی خاله
مامان نیایش
30 دی 91 17:37
سلام الهه عزیزم امروز واقعا لذت فراموش نشدنی رو بهمون هدیه کردی همین که صدات رو شنیدم واقعا برام حس خوشایند و دلگرم کننده ای بود واقعا محبت کردی دوست گلم دوستتون دارم یسنام رو حسابی ببوس
ببخش که آخرش قطع شد شارژم تموم شد


قربونت برم. نمیدونی که من چقدر شارژ شدم. مخصوصا وقتی صدای نیایش نازم رو شنیدم با اون صدای گرفته اش. خاله به قربونش . ایشالاه زودی خوب بشه. نمیدونی چه ذوقی داشتم وقتی باهات حرف میزدم. دوستتون دارم خیلی زیاد. فدات عزیزم از پر حرفیه من بود که شارژ گوشیت تموم شد.
مامان نیایش
30 دی 91 17:38
عزیزم ایشالا که همیشه موفق باشی نمیدونستم داری برا کنکور میخونی واقعا با بچه سخته خدا قوت عزیزم چی می خونی ؟


راستش اول میخواستم که روانشناسی کودک بخونم ولی خوب شرایط مساعد نبود و چون واسه دانشگاه دولتی میخونم نمیتونستم تغییر رشته بدم. همون رشته خودم رو میخوام ادامه بدم . میام واست میگم گلم
مامان نیایش
30 دی 91 17:39
همیشه به جشن و شادی وعروسی قلبون این یسنای گل و شیرین زبون و عسلم


مرسی خاله جونم
مامان نیایش
30 دی 91 17:40
وای از این ست کردن نگو که نیایش هم می خواد همه چی رو با هم ست کنه وای خدا چه قدر خندیدم به اون چیپس گمزت بخورمت شیرین


ست کردن شده بلای ما. ولی وقتی که خواد یه چیزی رو بپوشه که به لباسای دیگه اش نیاد میگره یه نخی ،دکمه ای ،چیزی پیدا میکنه که یعنی ست کرده باشه
مامان نیایش
30 دی 91 17:41
کاردستیواقعا کار قشنگ و جذابی برا بچه ها آفرین به مامان با حوصله و خلاق نیایشم خیلی کار دستی دوست داره عزیزم کاش میاومدی پیش نیایش خیلی کمبود هم بازی داریم همیشه بخند یسنا گلی خیلی ماهی


این آرزوی همیشگیم بوده که همبازی یسنا یه دختر خوب و باهوش مثل نیایش باشه که کنارش خوش باشه و چیزای خوب یاد بگیره. یعنی میشه یه روزی از نزدیک ببینمش!!
مامان نیایش
30 دی 91 17:42
خصوصی
نیایش
30 دی 91 17:58
عفعفغففففغغغفقثقثقضض234567خججغعحفغیب9ف0عت9جم
نونگنمننعخ874589-78-90خححخضیئکمگم.کحملتعهیققبتهب99مت9قفغ78هعفغفقثثصض2123فامککگگححخممممممممممممممممممممممممممممممممممنتتئئتع7766543212ث44579ججح0967فعحبق0777777756ه-جفقعفع0جقببعجع0لبعج000لفجعغ8543213ق4فهن÷2فاوووووووووووووووونننئتنته8فعتق


عزیزم نیایش نوشته خیلی دوستت دارم و برات شعر میخونم تو هم باهام زیاد حرف بزن

فدای دستای کوچولوی نیایش جونم که دونه دونه دکمه های کیبورد رو فشار داده و کلی عشق فرستاده.یسنا هم خیلی دوستت داره نیایش جون. قول میده دفعه دیگه بیشتر حرف بزنه.اولش یه کم خجالتیه
مامان محمد جون
30 دی 91 18:31
سلام مامانی گل
شما که با این تعریفات دل ما رو بردی امیدوارم همیشه این دخمل گلمون برات شیرین زبونی منه و شما هم برامون تعریف کنین


قربون شما. مرسی بهمون سرزدی عزیزم. روی ماه محمد عزیز رو ببوس
مامان آرزو
30 دی 91 23:13
هر روز شیرین تر از دیروز ....
واقعا هزار هزار ماشالله

یکی از دوستانم همیشه ضرب المثلی را میگه که الان دوباره یادش افتادم :
دخترها وقتی بدنیا میان میگن ما رو چهل روز نگه دارین ، بعدش دیگه خودمون می دونیم چیکار کنیم


فدای تو. چه ضرب المثل با مزه ای . و چه درسته. ببوس دختر نازت رو
ناهید مامان فاطمه گلی ومحمد رضا
30 دی 91 23:29
وای خداجون چه شیرین زبونه این شیطون بلا قربونت
راستی مامانی امشب رفتم به اولین پستم ببینم اولین بازدیدکنندگان کی بوده یکیشون شما بودید خیلی خوشحال شدم ممنون


مرسی عزیزم.منم خوشحالم که از اولین دوستا بودم
گلاویژ
1 بهمن 91 8:26
ممنونم جامع و کامل پاسخ داده بودین !
مامان ملینا
1 بهمن 91 9:48
سلام مامانی خسته نباشی این روجکا تا یه بازی رو چند بار انجام ندن که خسته نمی شن.ملینا هم وقتی ما مشغول کار یا درس هستیم می گه درس نخونید بیاین با من بازی کنید.واقعا دنیایی دارن واسه خودشون .امیدوارم در کنکورت موفق باشی برات دعا می کنم.


سلام مرسی که بهمون سر زدی. آره واقعا دنیای عجییبی دارن این وروجکها. البته بیشتر باید بگم ساد تا عجیب. خوب حوصله اشون سر میره و دلشون میخواد با یکی بازی کننتقصیری هم ندارن. ببوس ملینای شیرین زبون رو
مامان نیایش
1 بهمن 91 10:13
خصوصی
مامان نیایش
1 بهمن 91 15:57
فدات شم الهه جون ممنونم از اینهمه لطف و مهربونیت دختر گلت هم مثل خودت مهربونه
راستی پچ پچ
چه قدر ما پچ پچ کردیم و در گوشی حرف زدیمااااااااا


این پچ پچ ها خیلی حال میده مگه نه؟
مامان نیروانا
1 بهمن 91 18:37
بابا ارشد بانو! دکترای مادرانگی، پرفسورای محبت و دلدادگی، خدا قوت الهه ی همه چی تموم.
ای خدا پس من چکار کنم!!!
شیرین زبونم، میخورمتا خوشمزه

بلا دل مام برقص خاله جون، خب؟
به خاله ندا از قول ما تبریک بگو عروسیشو، خوشبخت بشن الهی


فدای تو. تو که خودت استاد مایی بانو. مرسی از محبتت
رضوان مامان رادین
2 بهمن 91 12:17
سلام الهه جون راستی ترنم دخمل همسایتونم مامانش واسش وبلاگ درست کرده.آدرسشو الان خاطرم نیست اما تو وبلاگ رادین به اسم ترنم بهارم ذخیره شده.


مرسی که خبرم کردی. حتما سر میزنم
مهرنوش مامان مهزیار
2 بهمن 91 12:23
سلام خانمی عروسی مبارک باشه پیشاپیش. خوش به حالت درس میخونی من آخر ماه امتحان دکترا دارم هنوز هیچی نخوندم اما انشا... قبول میشی عزیزم


بابا دکترا!!!! منم نخوندم درست فقط افه کنکور برداشتم
aygin
2 بهمن 91 16:00
ماشالله خانمی
aygin
2 بهمن 91 16:02
خیلی شیرین زبونی
منم وب نی نی درستیدم ولی نتونستم وارد ناحیه کاربری بشم


مریم ارشدی
2 بهمن 91 22:29
سلام مرسی خالش منم یسنا جون رو لینک کردم از لطفتون هم ممنونم ارادتمند مامانی شایاجون
مامان ترنم
3 بهمن 91 10:34
سلام. خاله تو كه هميشه مرتب و شيك لباس مي‌پوشي. ديگه نگران چي هستي. آفرين به ماماني و بابايي خوش سليقه‌ات.


سلام همسایه.. مرسی از نگاه مهربونت عزیزم
مامان یه فسقِلی
3 بهمن 91 13:34
سلام خانومی ... یه د وست خوب دارم، می خواد که وبلاگش صفحه بندی بشه، میشه شما کمکش کنی... ؟ لطف می کنی ....

آدرسش:
http://nini-naze30.niniweblog.com

دخمــل خوبیه.


حتما عزیزم
مامان نيروانا
4 بهمن 91 10:24
ايشالا كه نظرم رسيده آره؟
از طرف يه نفر آخر عجول



کم سعادتی من بوده که نظرت نرسیده خانمی...میگم مقام آخری هم عالمی داره نه؟
مامان نيروانا
4 بهمن 91 14:58
چه حيف كه نرسيده ولي من نمرده م كه عزيزم، بازم برات مينويسم
به نظرم يه چيزي تو اين مايه ها نوشته بودم و حالا شايد چيزاي ديگه اي هم بنويسم:
اي دكتراي مادرانگي،‌ اي پروفسوراي محبت و دلدادگي، اي فعال،‌ اي همه چي تموم،‌ خدا قوت ارشد بانو!
به يسنا بگو نميشه مام بياييم بلا عيوسي خاله بيقصيم! تا اونم زيارت كنيم يا حداقل پستش كني اون آلبالوي خوشمزه ي همه چي سِت رو با هسته قورت بديم، شماهام راحت به درساتون برسين!؟
قربونش برم من كه چه شناخت عميقي به عناصر ذكور پيدا كرده با اين سن كمش، معلومه كه ونوسيِ ونوسيه، نيرواناي ما بگي نگي مريخي ونوسي درهمه
ميبوسمتون
راستي من خودمم عاشق دورام و خوشحالم كه بچه ها به اين برنامه ي آموزنده ي شاد جذب ميشن،‌ ملزومات دوراييت مباركت باشه خاله. دست خاله جون عزيز هم درد نكنه كنه اين آلبالوي ما رو خوردني تر كرده با اين كلاه و شالش،‌ جونم


آخ جون دوباره فریبا جوووون... چه کیفی میکنم از خوندن این جملات.... خاله جون شما از همین جا دعوتین واسه عیوسی. ..بلاتون بیقصم... خاله جون من از الان به شدت ونوسیم... مامانم همیشه میگه
دورا خیلی قشنگه ولی ما تو خونه شدیم شخصیتهای دورا... لباس پوشیدنمون،حرف زدنمون، خلاصه همه چیز. ولی به غیر از برچسب چیز دیگه ای نخریدیم واسش. سی دیش رو پیدا نکردیم. عروسکش هم نجومی قیمت داشت.
ببوس دختر نازت رو ازون لحاظ
مامان فتانه
4 بهمن 91 17:39
_______¤¤¤¤¤¤¤¤____________¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤__¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ___¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_______¤¤¤¤¤ __¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_________¤¤¤¤ _¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤________¤¤¤¤ _¤¤¤¤¤¤¤¤ مهربون هميشگي ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_____¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤___¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ من آپم ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤_¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ گذري ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ نيم نگاهي ¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ نظري ¤¤¤¤¤¤¤ __¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ______¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ____________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ______________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _________________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ ___________________¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤ _____________________¤¤¤¤¤¤ ______________________¤¤¤¤ _______________________¤¤
مامان دینا جون
4 بهمن 91 20:48
ماشالا به این دخمل باهوش:واییی که چه بامزه به بابابیش گفته این هم برای یسنا جونی


قربونت عزیزم
♥ مامان آینده ♥
4 بهمن 91 23:46
سلام خانومی...!!

خوبین؟!یسنا جان خوبن؟!

عزیزم یک دنیا ممنونم بابت توضیحتون....

فکر کنم این قسمت جدیدا به ویرایش قالب اضافه شده چون من قبلا ندیده بودم

کلی دنبال راه حل بودم برای چند صفحه ای کردن وبلاگ...!!

اما چیزی دستگیرم نمیشد...!!!

خیلی خیلی ممنونم عزیزم زحمت کشیدید...


خواهش میکنم عزیزم خواشحال شدم که مشکلت حل شده خانمی. موفق باشی
مامانی درسا
5 بهمن 91 3:18
ای جوووووون عزیزمی یسنای خوشگلم ........ خیلی خیلی لباست خوشگله گلم ...... مامانش اینقده یه دفعه از این دخملی مینویسی نمیگی ما ذوق مرگ میشم الهی من فدات دخترک شیرین زبون ....... من عاشق این شیرین زبونیاتم ..... عروسی هم پیشاپیش مبارک باشه خاله ندا مبارکه عزیزم


به به ببین کی اومده. مژگان خانم قدمت سر چشم عزیزم. درسایی خوبه؟ فدات با این ذوق کردنات. دوستتون داریم
مامان پرنیا جون
5 بهمن 91 11:21
جگرتو عشق عزیزم با این شیرین زبونیهات ماشالله به این عکسای قشنگت


مرسی خاله جون
مامان آناهيتا
7 بهمن 91 14:13
اوه خداي من. چه دختر خوش سليقه اي. چه خوش تيپه ماشااله. الهه جون، معرفي نمي كني؟
عزيز دلم، دلم مي خواد بخورمت با اين زبون شيرينت.


مرسی عزیز دلم. شما که خودت یه دختر همه چیز تموم دارین که!
مامان الهه
11 بهمن 91 19:22
ای جانم من که بارها گفتم بازم میگم عاااااااااااااشق این شیرین زبونیهات هستم گلم ...
آخ که چقدر خندیدم وقتی خوندم که به بابا تذکر میدی عزیزم