تخت به خونمون رسید
اومدم قصه تخت رو اینجا بنویسم دیدم دیگه حتی خواجه شیراز هم از پروسه خرید تخت برای گل بانو خبر داره. تقریبا 6 ماهی از وقتی که تصمیم گرفتیم واست تخت بسازیم تا الان که تخت توی خونمونه طول کشید و دیگه هر کس که بهمون میرسید یا تلفنی احوال پرسی میکردیم سراغ تختت رو ازمون میگرفت که آماده نشد؟یکی دو مدلی از اینترنت پیدا کردم و انتخاب کردیم و دادیم به آقای نجار که بسازه واست ایشون هم بعد از اینکه یه جاهایی از مدل تخت رو تغییر داد و بعداز 2 ماه سر کار گذاشتنمون گفت که وقت نمیکنه تخت بسازه واسمون، درمونده با بابا محمد توی فروشگاهها میگشتیم که شاید یه تخت خوب و محکم واست پیدا کنیم. مدلهای توی بازار هم که اصلا محکم نیستن و از اونجایی که علاقه زیادی به پریدن روی تخت داری به یک ماه نکشیده زهوار تخت بیچاره در میرفت و به صدا میافتاد. تا اینکه مدلی که میخواستم رو تو فروشگاه ارژن پیدا کردم با یه قیمت سرسام آور و ابعاد خیلی بزرگ که توی اتاق کوچیک تو جا نمیشد. .ولی چاره نبود و باید که دیگه تخت رو میخریدیم. اونروز برگشتیم خونه و قرار شد که فرداش بریم واسه خرید. فردا که شد خدا سبب خیر رو واسمون رسوند. عمو محمد و عمو محسن دوستای گل بابا واسه کاری مسیرشون به اراک خورده بود و اومدن پیشمون. عمو محمد دستی تو دکوراسیون و طراحی داره.واسه دکور اتاق یسنا ازش نظر خواستم و بحث کشیده شد به تخت و خرید تختی که دیده بودیم که عمو محمد کاملا ما رو غافلگیر کرد و گفت من خودم واسه یسنا تخت رو میسازم. انگار دنیا رو داده بودن به من. چون قرار شد همون تختی رو که توی فروشگاه ارژن بود رو واسمون بسازه. خلاصه اینکه زحمت تختت افتاد گردن عمو محمد و شب یلدا قصه تخت به سر رسید تخت به خونمون رسید!!!!الحق که دست مریزاد داره با ساختن تخت قشنگ و محکم واسه یسنا. البته ما یه کم عمو محمد رو اذیت کردیم و با عجله ای که کردیم به زحمت انداختیمش ولی میدونم عمو محمد اینقدر دلش بزرگه که این عجله ما رو به صفای دلش میبخشه و بهمون خرده نمیگیره.براش آرزوهای خوب میکنم و انشاالله هرچی شادی توی دنیاهست به زندگیش سرازیر بشه.
این مدل تختیه که ما از سایت ارژن گرفتیم و به عمو محمد دادیم
واینم مدل تختیه که عمو واست ساخت:
ببین چه کرده عمو!!!
دیشب وقتی روتختی و پتوت رو پهن میکردم روی تختت میگفتی مامان بهم بگو مبالک باشه عزیزم!!!
مبارکت باشه نازنین. خوابهای خوش ببینی همیشه